کلمه جو
صفحه اصلی

dressmaking


معنی : خیاطی
معانی دیگر : خیاطی زنانه، زنانه دوزی

انگلیسی به فارسی

خیاطی (زنانه)


لباس پوشیدن، خیاطی


انگلیسی به انگلیسی

• occupation of making and altering women's clothing

مترادف و متضاد

خیاطی (اسم)
dressmaking

جملات نمونه

1. My mother is very skilled at/in dressmaking.
[ترجمه ترگمان]مادرم در \/ in بسیار ماهر است
[ترجمه گوگل]مادر من در لباس / لباس بسیار ماهر است

2. She regarded dressmaking with great dislike.
[ترجمه ترگمان]او خیاطی را با نفرت بزرگی می نگریست
[ترجمه گوگل]او به لباس پوشیدن با ناراحتی بزرگ نگاه کرد

3. Dressmaking and sewing machines are totally foreign to many would-be kite flyers.
[ترجمه ترگمان]ماشین های خیاطی و خیاطی برای بسیاری از آگهی ها کاملا بیگانه هستند
[ترجمه گوگل]ماشینهای خیاطی و خیاطی کاملا برای بسیاری از آگهی های بادبادک قابل استفاده هستند

4. Some women love dressmaking or knitting.
[ترجمه ترگمان]برخی زنان خیاطی و خیاطی دوست می دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از زنان دوست دارند لباس ساخت و یا بافندگی

5. In theory, she studied domestic science - dressmaking and cooking - and took a pitman's correspondence and typing course.
[ترجمه ترگمان]در نظریه، او علم خانگی - dressmaking و آشپزی را مورد مطالعه قرار داد - و دوره لیسانس و ماشین نویسی را در دست گرفت
[ترجمه گوگل]در تئوری، او علم داخلی را مطالعه کرد - لباس و پخت و پز - و یک مکالمه اسباب بازی و دوره تایپ کردن را گرفت

6. We must teach them something – needlework, typing, dressmaking.
[ترجمه ترگمان]ما باید چیزی را به آن ها یاد بدهیم، خیاطی، تایپ، خیاطی
[ترجمه گوگل]ما باید چیزی را به آنها آموزش دهیم - سوزن، تایپ کردن، لباس پوشیدن

7. But back then, I was immersed in dressmaking in my free hours outside college studies, and even went as far as setting up my own independent brand.
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن، من در ساعات بیکاری در خارج از مطالعات دانشگاهی در dressmaking غوطه ور شدم و حتی تا آنجا که نام تجاری مستقل خودم را تنظیم کردم، رفتم
[ترجمه گوگل]اما پس از آن، در روزهای آزادم در خارج از کالج تحصیلات خود را در لباس پوشیدن غوطه ور کردم و حتی تا زمانی که برند خود را مستقل ساختم رفتم

8. After dismissing my dressmaking skills in the past, Sofie unexpectedly requests that I make her a tutu.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه مهارت های dressmaking را در گذشته مرخص کرد، با سوفیا نا غیر منتظره درخواست کرد که او را یک دامن کوتاه کنم
[ترجمه گوگل]پس از اخراج مهارت های لباس پوشیدن من در گذشته، Sofie به طور غیر منتظره درخواست می کند که او را یک tutu

9. Jim worked out a plan for burgling a dressmaking establishment nearby.
[ترجمه ترگمان]جیم طرحی را برای burgling یک موسسه dressmaking در آن حوالی انجام داد
[ترجمه گوگل]جیم برنامه ای برای ساختن یک ساخت و ساز خیاطی در این نزدیکی داشت

10. Can write on any surface, especially for dressmaking, handicraft, embroidery, artificial flowers, etcfor temporary marking.
[ترجمه ترگمان]می تواند بر روی هر سطحی، به ویژه برای dressmaking، صنایع دستی، گلدوزی، گل مصنوعی و علامت گذاری موقتی بنویسد
[ترجمه گوگل]می توانید بر روی هر سطح، مخصوصا برای لباس های خیاطی، صنایع دستی، گلدوزی، گل مصنوعی و غیره برای نشان دادن موقت بنویسید

11. She designs for a dressmaking company.
[ترجمه ترگمان]او برای شرکت dressmaking طراحی می کند
[ترجمه گوگل]او برای یک شرکت طراحی لباس طراحی می کند

12. I've lost count of the number of weddings happening this year - hence the need to do some dressmaking.
[ترجمه ترگمان]من تعداد جشن های عروسی در سال جاری را از دست داده ام - در نتیجه نیاز به انجام برخی از dressmaking ها را از دست داده ام
[ترجمه گوگل]من شمار تعداد مراسم عروسی که در سال جاری اتفاق افتاده است را از دست داده ام - از این رو نیاز به انجام برخی از لباس پوشیدن دارم

13. He allowed her more freedom of choice than many of his clients who were perhaps a better advertisement for his dressmaking skills.
[ترجمه ترگمان]او به او آزادی بیشتری نسبت به بسیاری از مشتریان خود داد که شاید تبلیغ بهتری برای مهارت های dressmaking داشته باشند
[ترجمه گوگل]او به او آزادی بیشتری را نسبت به بسیاری از مشتریانش اجازه داده بود که شاید تبلیغ تبلیغاتی برای مهارت های ساخت لباس خود باشد

14. Now, after years spent behind a sewing machine in her husband's dressmaking factory, she feels like a woman reborn.
[ترجمه ترگمان]اکنون، پس از سال ها پشت یک چرخ خیاطی در کارخانه خیاطی شوهرش، احساس می کند که یک زن دوباره متولد شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، پس از سالها پس از یک ماشین دوختنی در کارخانه ساختمانی شوهرش، او احساس می کند که یک زن دوباره متولد می شود


کلمات دیگر: