کلمه جو
صفحه اصلی

soporific


معنی : خواب الود، منوم، کرخت، داروی خواباور
معانی دیگر : خواب آور (soporiferous هم می گویند)، وابسته به خواب و خواب آلود بودن، خوابی، نومی

انگلیسی به فارسی

خواب الود، کرخت، داروی خواب اور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: causing sleep or sleepiness.
متضاد: invigorating, stimulating
مشابه: drowsy, narcotic, opiate

- The drug is highly soporific and should only be taken at bedtime.
[ترجمه ترگمان] این دارو بسیار خواب آور است و تنها باید در هنگام خواب گرفته شود
[ترجمه گوگل] این دارو بسیار پرهزینه است و باید در هنگام خواب مصرف شود

(2) تعریف: sleepy or drowsy.
متضاد: energetic
مشابه: drowsy, sleepy
اسم ( noun )
مشتقات: soporifically (adv.)
• : تعریف: a drug, medicine, or the like that causes sleep or sleepiness.
متضاد: stimulant
مشابه: narcotic, opiate

• agent or drug causing sleep
inducing sleep, causing drowsiness; sleepy, lethargic
something that is soporific makes you feel sleepy.

مترادف و متضاد

خواب الود (صفت)
dreamy, drowsy, sleepy, soporific, slumberous, slumbery, slumbrous, somniculous, somniferous, somnolent

منوم (صفت)
narcotic, soporific, hypnagogic, hypnotic, hypnogogic

کرخت (صفت)
insensitive, numb, soporific

داروی خواباور (صفت)
soporific

sleepy; sleep-inducing


Synonyms: anesthetic, balmy, calming, deadening, dozy, drowsy, dull, hypnotic, mesmerizing, narcotic, nodding, numbing, opiate, quietening, sedative, slumberous, snoozy, somniferous, somnolent, soothing, tranquilizing


Antonyms: awake, conscious, exciting, invigorating, stimulating


جملات نمونه

1. His voice had an almost soporific effect.
[ترجمه ترگمان]صدایش یک اثر خواب آور خواب آور داشت
[ترجمه گوگل]صدای او تقریبا نفوذی داشت

2. I dozed off during the soporific music.
[ترجمه ترگمان] موقع خواب خواب آور چرت زدم
[ترجمه گوگل]من در طول موسیقی سوزان افتادم

3. Cantor had underestimated the soporific effect of the six-course dinner, the two wines and the glass of port.
[ترجمه ترگمان]کانتور اثر خواب آور این شام ۶ روزه، دو شراب و شیشه بندر را دست کم گرفته بود
[ترجمه گوگل]کانتور تاثیر شگفت انگیز شام شش دوره، دو شراب و شیشه ای از بندر را زیر سایه انداخته بود

4. Soporific or just plain asleep commentators.
[ترجمه ترگمان]soporific یا فقط یک commentators asleep
[ترجمه گوگل]مفسران خواب آلود یا ساده

5. Booze was soporific, the brain was programmed to zero, it curled up and slept.
[ترجمه ترگمان]مشروبات خواب آور و خواب آور بود، مغز برای صفر برنامه ریزی شده بود، آن را جمع و جور کرد و خوابید
[ترجمه گوگل]مشروب بخشی بود، مغز به صفر برنامه ریزی شد، پیچ خورد و خوابید

6. Soporific parliamentary debates now make essential viewing, and posters and T-shirts bearing his features sell fast.
[ترجمه ترگمان]مناظرات پارلمانی soporific اکنون مشاهده اساسی، و پوسترها و تی شرت نشان می دهد که ویژگی های او به سرعت به فروش می رسند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بحث های مجلس نمایندگان حائز اهمیت است و پوسترها و تی شرت ها با ویژگی های خود فروش می کنند

7. A libel trial is in large parts intensely soporific, if you are not on the receiving end.
[ترجمه ترگمان]یک محاکمه تهمت در بخش های بزرگی است که به شدت خواب آور است، اگر در پایان دریافت کننده حضور نداشته باشید
[ترجمه گوگل]محاکمه به قید وشرط در بخش های بزرگی انجام می شود، اگر شما در انتهای دریافتی نیستید

8. Making love was all very well, pleasant and soporific if not exactly ecstatic, but afterwards . . . she needed her space.
[ترجمه ترگمان]عشق بازی، خوشایند، خوشایند و خواب آور، اگر نه دقیقا به وجد می آمد، اما بعد به فضا احتیاج داشت
[ترجمه گوگل]عاشق شدن خیلی خوب بود، خوشایند و غم انگیز بود اگر نه دقیقا عاشقانه، اما بعد از آن او فضای مورد نیازش را داشت

9. With his shaved head and soporific disposition, Weller comes across as a kind of Kung Futon.
[ترجمه ترگمان]با سر تراشیده و خلق خواب آور اش، والر به عنوان نوعی از کونگ فو اشاره کرد
[ترجمه گوگل]ولر با سر و تراشیده او، به عنوان یک نوع کونگ فاتون می آید

10. I found his style of lecturing soporific.
[ترجمه ترگمان]من طرز سخنرانی او خواب آور و خواب آور را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من سبک خود را از سخنرانی سرسختانه پیدا کردم

11. They certainly had soporific effect upon the Flopsy Bunnies!
[ترجمه ترگمان]قطعا اثر خواب آور و خواب آور روی زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]آنها مطمئنا تاثیر زیادی روی Bunnies Flopsy داشتند!

12. I often have to take soporific before I go to bed.
[ترجمه ترگمان]من اغلب باید خواب آور بخورم قبل از اینکه برم بخوابم
[ترجمه گوگل]من اغلب قبل از رفتن به رختخواب باید سعی کنم

13. The soporific is ready! What a nasty smell! I can fill the washbowl now.
[ترجمه ترگمان]داروی خواب آور آماده است چه بوی گندی می ده! الان میتونم \"washbowl\" رو پر کنم
[ترجمه گوگل]آمادگی جسمانی آماده است! بوی تند و زننده! من می توانم شستشوی بدن را پر کنید

14. TYPICAL USE : After his soporific speech for an hour, the speaker received no applause from the audience.
[ترجمه ترگمان]استفاده از typical: بعد از سخنرانی خواب آور او برای یک ساعت، سخنران هیچ تشویقی از طرف حضار دریافت نکرد
[ترجمه گوگل]استفاده معمولی پس از یک سخنرانی سالم برای سخنرانی، سخنران هیچ سخنانی را از مخاطب دریافت نکرد

پیشنهاد کاربران

خواب آور
Sleep inducing


کلمات دیگر: