کلمه جو
صفحه اصلی

astuteness


معنی : زیرکی، هوشیاری، موشکافی
معانی دیگر : زیرکی، هوشیاری، موشکافی

انگلیسی به فارسی

زیرکی، هوشیاری، موشکافی


astuteness، هوشیاری، زیرکی، موشکافی


انگلیسی به انگلیسی

• cleverness; keenness, shrewdness

مترادف و متضاد

زیرکی (اسم)
intelligence, agility, sagacity, acuteness, brilliance, cunning, subtlety, astuteness, penetration, perspicuity, cogency, insinuation, perspicacity

هوشیاری (اسم)
consciousness, astuteness, caution

موشکافی (اسم)
astuteness, scrutiny, fastidiousness, pedantism

shrewdness


Synonyms: sagacity, keenness, acumen, intelligence, cleverness, wisdom, understanding, brains


Antonyms: ignorance, stupidity


جملات نمونه

1. With characteristic astuteness, he spoke separately to all those involved.
[ترجمه نیما موسوی] جمله سازی با هوشیار
[ترجمه ترگمان]با زیرکی خاص، جداگانه با همه کسانی که درگیر این کار بودند حرف می زد
[ترجمه گوگل]با استنادات مشخص، او به طور جداگانه به همه کسانی که درگیر بودند صحبت کرد

2. Young Singaporeans seem to lack the astuteness and dynamism that they possess.
[ترجمه ترگمان]Singaporeans جوان به نظر می رسد که زیرکی و پویایی که دارند را ندارند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد جوان سنگاپورها از داشتن استعداد و شایستگی برخوردار نیستند

3. Strong point: Astuteness, Mammonist, Genius thieves, Cartographer. . . . . . good at weather identification, navigation as well as liquor. . . . . .
[ترجمه ترگمان]نکته قوی: astuteness، Mammonist، Genius thieves، cartographer در شناسایی آب و هوا، دریانوردی و همچنین مشروبات الکلی خوب هستند
[ترجمه گوگل]نقطه قوت: Astuteness، Mammonist، دزدان نابغه، Cartographer خوب در شناسایی هوا، ناوبری و همچنین مشروب

4. This is a pity for his achievement in securing the crucial Committee vote deserves the members' recognition for his astuteness.
[ترجمه ترگمان]این یک تاسف برای موفقیت او در تضمین رای کمیته حیاتی است که سزاوار به رسمیت شناختن او برای زیرکی او است
[ترجمه گوگل]این افتخار برای موفقیت او در تأمین اعتبار کمیته حیاتی است که اعطای اعضای آن به خاطر استقالل او است

5. The man is 90 % batty, with flashes of astuteness.
[ترجمه ترگمان]این مرد ۹۰ درصد batty با flashes با زیرکی است
[ترجمه گوگل]این مرد 90٪ بتتی است با چشمک زدن از استعداد

6. Some of the outside features in Du' s personality like- wit, astuteness, firmness, resoluteness, self - respect could be easily felt even by common readers.
[ترجمه ترگمان]برخی از ویژگی های خارج از ویژگی های شخصیتی مانند زیرکی، زیرکی، استحکام، ثبات، اعتماد به نفس را می توان به راحتی توسط خوانندگان عامی احساس کرد
[ترجمه گوگل]بعضی از ویژگی های بیرونی شخصیت Du، like، عالمانه، استحکام، استقامت، احترام به خود، می توانند به راحتی توسط خوانندگان رایج احساس راحتی کنند

7. His pleasant, somewhat ordinary face suggested amiability rather than astuteness.
[ترجمه ترگمان]چهره مطبوع و تا حدی معمولی او را بهتر از زیرکی نشان می داد
[ترجمه گوگل]چهره دلپذیرش، تا حدودی عادی، نسبت به استنتندی پیشنهاد می دهد

8. Hitting the right balance between these two types of leadership takes political astuteness and frequently persistence.
[ترجمه ترگمان]ضربه زدن به تعادل مناسب بین این دو نوع رهبری، هوشیاری سیاسی و پایداری زیاد دارد
[ترجمه گوگل]تعادل مناسب بین این دو نوع رهبری، آشتی سیاسی و اغلب پایداری را به دنبال دارد

9. In our impression, Xi Jinping is a prudent and solemn person with undiscovered resource and astuteness.
[ترجمه ترگمان]در نظر ما، Xi Jinping یک فرد محتاط و جدی با منابع undiscovered و زیرکی کشف نشده است
[ترجمه گوگل]در تصور ما، Xi Jinping یک شخص محتاط و رسمی با منابع ناشناخته و استنباط است

10. Those who agree with us may not be right, but we admire their astuteness.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که با ما موافق هستند ممکن است درست نباشند اما ما زیرکی آن ها را تحسین می کنیم
[ترجمه گوگل]کسانی که با ما موافق هستند ممکن است درست نباشد، اما ما عذاب وجدان خود را تحسین می کنیم

پیشنهاد کاربران

زرنگی، زیرکی، ذکاوت


کلمات دیگر: