1. an aristocratic family
خانواده ی اشرافی
2. his aristocratic manners
رفتار اشراف منشانه ی او
3. "lord" and "duke" are aristocratic titles
((لرد)) و ((دوک)) القاب اشرافی هستند.
4. a young man of aristocratic blood
مرد جوانی از خانواده ی اشرافی
5. he comes from an aristocratic family
او از خانواده ی اشرافی است.
6. he was of an aristocratic cast
او قیافه و حالت اشرافی داشت.
7. Plato's aristocratic communism makes some sense.
[ترجمه ترگمان]communism s افلاطون یک حس رو به وجود میاره
[ترجمه گوگل]کمونیسم اشرافی افلاطون حس می کند
8. The portraits showed an aristocratic family with long equine faces.
[ترجمه ترگمان]تصویرها یک خانواده اشرافی را با چهره های long نشان می داد
[ترجمه گوگل]این پرتره ها یک خانواده اشرافی را با چهره های طولانی سوار نشان دادند
9. His aristocratic voice gives him an air of dignity and power.
[ترجمه ترگمان]صدای aristocratic به او حالتی از وقار و قدرت می دهد
[ترجمه گوگل]صدای اشرافی او به او هویت و شرافت و قدرت می دهد
10. He has an aristocratic disdain for money.
[ترجمه ترگمان]او یک تحقیر اشرافی برای پول دارد
[ترجمه گوگل]او پول نقد اشرافی دارد
11. His voice and manner suggested an aristocratic pedigree.
[ترجمه ترگمان]لحن و رفتارش pedigree اشرافی داشت
[ترجمه گوگل]صدای او و شیوه ی او شجره ی اشرافی بود
12. These aristocratic tribes were continually at war: the stronger drove out the weak.
[ترجمه ترگمان]این قبایل اشرافی پیوسته در جنگ بودند؛ قوی تر از آن، ضعیف می شد
[ترجمه گوگل]این قبایل اشرافی همیشه در حال جنگ بودند: قوی تر ضعیفان را ربودند
13. Aristocratic criticism of royal rapacity was a backhanded tribute to that success.
[ترجمه ترگمان]انتقاد شدید از حرص و آز پادشاه نشانه ستایش از این موفقیت بود
[ترجمه گوگل]انتقاد اشرافی از رکوع سلطنتی به خوبی به این موفقیت افتخار می کند
14. It reflected essential drives within aristocratic society towards establishing political jurisdictions in local terms.
[ترجمه ترگمان]آن انگیزه لازم را در جامعه اشرافی به منظور ایجاد حوزه های قضایی سیاسی در شرایط محلی منعکس کرد
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده ی ضروری در جامعه ی اشرافی به منظور ایجاد حاکمیت سیاسی در شرایط محلی است
15. Particularist sentiment was inseparable from aristocratic privilege; local liberties and personal liberties were part and parcel of the same system.
[ترجمه ترگمان]احساسات Particularist از امتیازات اشرافی جدایی ناپذیر بود؛ آزادی های فردی و آزادی های فردی بخشی از یک نظام بود
[ترجمه گوگل]احساسات خاص، از امتیازات اشرافیت جدا نیست؛ آزادی های محلی و آزادی های شخصی بخشی از یک سیستم بود