کلمه جو
صفحه اصلی

arty


معنی : متظاهر به هنر، هنرنما
معانی دیگر : (عامیانه) متظاهر به هنردوستی یا هنرمندی، هنرمندنما، مخفف: artillery، مغرور

انگلیسی به فارسی

آرتی، متظاهر به هنر، هنرنما


هنرنما، مغرور، متظاهر به هنر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: artier, artiest
مشتقات: artiness (n.)
• : تعریف: (informal) displaying an affected or ostentatious artistic manner or interest.
مترادف: highbrow
مشابه: affected, artsy-craftsy, precious, pretentious

- I can't stand him when he's with his arty friends.
[ترجمه ترگمان] وقتی با دوستان arty است نمی توانم او را تحمل کنم
[ترجمه گوگل] وقتی او با دوستان هنرمندش است، نمی توانم او را تحمل کنم

• pretentiously artistic
someone who is arty seems to be very interested in painting, sculpture, and other works of art.

مترادف و متضاد

pretended expertise in art; affected interest


Synonyms: affected, deceptive, ephemeral, false, flaunting, illusory, imitative, overblown, popular, popularized, pretentious, pseudo, tasteless


متظاهر به هنر (صفت)
arty

هنرنما (صفت)
arty

جملات نمونه

1. His arty clothes look out of place in the office.
[ترجمه ترگمان]لباس های arty به جای دیگری در دفتر به نظر می آیند
[ترجمه گوگل]لباس های هنری او در محل کار بی توجهی می کنند

2. She hangs out with the arty types she met at drama school.
[ترجمه ترگمان]او با انواع arty که در مدرسه تئاتر با آن ها آشنا شده بود، آویزان است
[ترجمه گوگل]او با انواع آرتی که در مدرسه درام ملاقات می کند آویزان است

3. He was one of those arty types.
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن دو نوع arty بود
[ترجمه گوگل]او یکی از آن نوع هنرمند بود

4. She hangs out with a lot of arty types.
[ترجمه ترگمان]با انواع مختلف of آویزان است
[ترجمه گوگل]او با بسیاری از انواع آرشیو آویزان است

5. She's got in with a very arty set.
[ترجمه ترگمان]اون با یه مجموعه خیلی هنرمندانه وارد شده
[ترجمه گوگل]او در مجموعه بسیار آرتی قرار دارد

6. Didn't you find her a little bit too arty?
[ترجمه ترگمان]تو او را کمی به سبک و arty پیدا نکردی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما او را کمی بیش از حد پیدا کردن؟

7. The agency is more concerned with making arty ads than understanding its clients' businesses.
[ترجمه ترگمان]این سازمان بیشتر نگران ایجاد تبلیغات بیشتر از درک کسب و کاره ای مشتریانش است
[ترجمه گوگل]آژانس بیشتر درباره ساخت آگهی های هنری نسبت به درک کسب و کارهای مشتریان خود بیشتر علاقمند است

8. Arty sneered at the crowd of eager faces around him.
[ترجمه ترگمان]آرتی با چهره های مشتاق اطراف او به خنده افتاد
[ترجمه گوگل]آرتی با جمعیتی از چهره های مشتاق اطراف او را می لرزاند

9. She likes to mingle with the arty set.
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره با the قاطی بشه
[ترجمه گوگل]او دوست دارد با مجموعه آرتی مخلوط شود

10. Arty sat in sombre mood, thinking of death.
[ترجمه ترگمان]آرتی در حال تفکر نشسته بود و به مرگ فکر می کرد
[ترجمه گوگل]آرتی در خلق و خوی ظاهری نشسته، فکر کردن به مرگ

11. Other bands don't: they eschew the arty deliberations of the underground in favour of an all-out assault upon preconceptions and asinine posturing.
[ترجمه ترگمان]گروه های دیگر این کار را نمی کنند: آن ها به arty و arty که در زیر زمین قرار گرفته اند، مورد هجوم قرار می دهند
[ترجمه گوگل]گروه های دیگر این کار را انجام نمی دهند: از بحث های هنری زیرزمینی به نفع یک حمله تمام عیار به پیش بینی ها و آزار و اذیت جنسی اجتناب می کنند

12. He probably comes across as arty and a bit careless, but it's much worse than that.
[ترجمه ترگمان]احتمالا به اندازه arty و bit از آن طرف می اید، اما خیلی بدتر از آن است
[ترجمه گوگل]او احتمالا به عنوان هنرمند و کمی بی دقت می آید، اما خیلی بدتر از آن است

13. Jake's having a party for all his arty friends.
[ترجمه ترگمان]جیک یه مهمونی برای همه دوستان arty داره
[ترجمه گوگل]جیک داشتن یک مهمانی برای تمام دوستان هنری خود دارد

14. Arty was still asleep, one arm hanging loosely over the side.
[ترجمه ترگمان]آرتی هنوز خواب بود، یک دستش شل و شل وول به پهلو آویخته بود
[ترجمه گوگل]آرتی هنوز در خواب بود، یک دست به آرامی در کنار سمت چسبیده بود

پیشنهاد کاربران

هنرنمایانه

هنرمندنما،
متظاهر به هنردوستی یا هنرمندی

She's got in with a very arty set
این دختر/زن جزو دسته آدمای خیلی متظاهر به هنردوستی قرار داشت


کلمات دیگر: