کلمه جو
صفحه اصلی

spearhead


معنی : هر چیز نوک تیز، نوک نیزه، پیشگامی کردن، رهبری کردن
معانی دیگر : تکاوری کردن، سر جلودار شدن، پیشگام شدن، سر نیزه، سنان (به سر نیزه ی تفنگ می گویند: bayonet)، (به ویژه در حمله ی نظامی) تکاور (یا تکاوران)، گروه نوک، سر جلوداران، پیشتاز، جلودار

انگلیسی به فارسی

نوک نیزه، هر چیز نوک تیز، رهبری کردن، پیشگامی کردن


فرمانده، هر چیز نوک تیز، نوک نیزه، رهبری کردن، پیشگامی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the pointed, usu. metal head of a spear.

(2) تعریف: the leader or leading force in a military engagement, new field of endeavor, or the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spearheads, spearheading, spearheaded
• : تعریف: to be the leader or leading force of.

- She spearheaded the feminist movement.
[ترجمه ترگمان] او جنبش فمینیستی را رهبری کرد
[ترجمه گوگل] او جنبش فمینیستی را رهبری کرد

• sharp pointed end of a spear; leader of an attacking force; driving force
lead, head, be at the front
to spearhead a campaign means to lead it.

مترادف و متضاد

هر چیز نوک تیز (اسم)
spearhead, pike

نوک نیزه (اسم)
spearhead, pike

پیشگامی کردن (فعل)
spearhead

رهبری کردن (فعل)
head, lead, administer, administrate, lead off, conduce, pilot, spearhead

lead, start


Synonyms: bring, bring on, cause, direct, get the jump on, go out in front, guide, head, helm, influence, initiate, introduce, launch, motivate, move, originate, persuade, pioneer, produce, prompt, quarterback, run things, shepherd, spur, trail-blaze


جملات نمونه

1. American troops formed the spearhead of the attack.
[ترجمه ترگمان]سربازان آمریکایی، پیشگام این حمله را تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]سربازان امریکایی رهبر این حمله را تشکیل دادند

2. The group became the spearhead of the labor union movement.
[ترجمه ترگمان]این گروه پیشگام جنبش کارگری شد
[ترجمه گوگل]این گروه رهبر جنبش کارگری شد

3. The new managing director will act as spearhead of the campaign.
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل جدید به عنوان پیشگام این برنامه عمل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مدیر عامل جدید به عنوان رهبر مبارزات انتخاباتی عمل خواهد کرد

4. They are the spearhead of the Imperial army, capable of shattering almost any enemy line under the right circumstances.
[ترجمه ترگمان]ان ها the ارتش امپراطوری هستند که می توانند تمام خطوط دشمن را در شرایط مناسب خرد کنند
[ترجمه گوگل]آنها رهبر ارتش امپراتوری هستند که قادر به تقسیم تقریبا هر خط دشمن در شرایط مناسب هستند

5. Voice over Kington was recently chosen to spearhead a hi-tech answer to job creation.
[ترجمه ترگمان]اخیرا \"صدای over\" برای دریافت پاسخ با تکنولوژی بالا برای ایجاد شغل انتخاب شد
[ترجمه گوگل]اخیرا انتخاب صدای بیش از کینگتون برای پاسخگویی به فناوری پیشرفته برای ایجاد شغل برگزیده شد

6. Poland's trade union Solidarity became the spearhead for revolt against Communist rule.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه صنفی تجارت لهستان، رهبری شورش علیه حکومت کمونیست را به عهده داشت
[ترجمه گوگل]اتحادیه کارگری لهستان همبستگی منجر به شورش علیه حکومت کمونیست شد

7. Moran was the spearhead of the valley's conservation movement.
[ترجمه ترگمان]مورن the جنبش حفاظت از دره بود
[ترجمه گوگل]موران رهبر جنبش حفاظت از دره بود

8. They became the spearhead of political disaffection which was usually manifested in, the form of strikes.
[ترجمه ترگمان]آن ها سرنیزه سیاسی که معمولا به صورت اعتصاب آشکار می شد، تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]آنها منجر به نارضایتی سیاسی شد که معمولا در شکل اعتصاب ظاهر شد

9. The spearhead of their sales drive was cooking and water heating, in which their major competitors were the gas boards.
[ترجمه ترگمان]سرنیزه آن ها پخت وپز و گرم کردن آب بود که در آن رقبای اصلی آن ها تخته های گاز بودند
[ترجمه گوگل]سرپرست فروش خود را در مورد پخت و پز و آب گرم، که در آن رقبا اصلی خود را به هیئت مدیره گاز بود

10. He seemed to spearhead every important city so fearlessly and successfully.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او هر شهر مهم را بدون ترس و وحشت به من نشان می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که هر شهر مهمی را بدون سر و صدا و موفقیت به سر می برد

11. Did Britain direct the spearhead chiefly at Egypt?
[ترجمه ترگمان]آیا بریتانیا spearhead را بیشتر در مصر رهبری می کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا انگلیس به طور عمده در مصر رهبری می کند؟

12. I like Spearhead and the Beastie Boys.
[ترجمه ترگمان] من از \"spearhead\" و \"پسران\" beastie \" خوشم میاد
[ترجمه گوگل]من Spearhead و پسران Beastie را دوست دارم

13. A spearhead of tanks led the infantry attack.
[ترجمه ترگمان]چند تا از تانک ها، حمله پیاده نظام را رهبری می کردند
[ترجمه گوگل]یکی از سربازان تانک منجر به حمله پیاده نظام شد

14. It would become the spearhead of a growing southern liberal movement in the 1920's and 1930's.
[ترجمه ترگمان]این جنبش، پیشگام جنبش لیبرال در جنوب در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ خواهد بود
[ترجمه گوگل]این امر به رهبری یک جنبش رو به رشد لیبرال جنوبی در دهه های 1920 و 1930 تبدیل خواهد شد

15. This week's auction round was meant to spearhead development despite that stalled legislation.
[ترجمه ترگمان]این مزایده در هفته جاری با وجود اینکه قانون اساسی متوقف شده بود، به عنوان پیشگام توسعه در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]با وجود این که قوانین متوقف شد، دور دور حراجی این هفته به منظور پیشبرد توسعه بود

The tanks spearheaded the attack.

تانک‌ها جلودار حمله بودند.


His group spearheaded financial reforms.

گروه او پیشتاز اصلاحات مالی بود.


پیشنهاد کاربران

سردمدار

Be the leader of
Someone who leads or initiates an activity


کلمات دیگر: