کلمه جو
صفحه اصلی

communique


معنی : اعلامیه، ابلاغ رسمی، اطلاعیه رسمی یا اداری، اعلامیه رسمی
معانی دیگر : ابلاه رسمی

انگلیسی به فارسی

ابلاغ رسمی، اطلاعیه رسمی یا اداری، اعلامیه


یادداشت، اعلامیه، ابلاغ رسمی، اطلاعیه رسمی یا اداری، اعلامیه رسمی


انگلیسی به انگلیسی

• message, official notice

مترادف و متضاد

اعلامیه (اسم)
assertion, statement, act, declaration, proclamation, communique, manifesto, manifest

ابلاغ رسمی (اسم)
communique

اطلاعیه رسمی یا اداری (اسم)
communique

اعلامیه رسمی (اسم)
communique, pronouncement

جملات نمونه

1. The announcement was made in a communique issued by the Defence Minister.
[ترجمه ترگمان]این خبر در اعلامیه ای که توسط وزیر دفاع صادر شد اعلام شد
[ترجمه گوگل]این اعلامیه در بیانیه ای که توسط وزیر دفاع صادر شد، منتشر شد

2. The communique gave no other details.
[ترجمه ترگمان]این اعلامیه جزئیات دیگری نداشت
[ترجمه گوگل]این اطلاعات هیچ جزئیات دیگری را ارائه نکرد

3. The communique & 1 & made no mention of progress on any of the issues.
[ترجمه ترگمان]ابلاغیه رسمی & ۱ & هیچ اشاره ای به پیشرفت در هیچ یک از این موضوعات نکرد
[ترجمه گوگل]این یادداشت 1 هیچ پیشرفت در مورد مسائل را ذکر نکرده است

4. The communique made no mention of progress on any of the issues.
[ترجمه ترگمان]این اعلامیه هیچ اشاره ای به پیشرفت در مورد هر یک از این موضوعات نکرد
[ترجمه گوگل]در این نشست هیچ اشاره ای به پیشرفت در هر یک از مسائل وجود ندارد

5. We disagree to the communique.
[ترجمه ترگمان]ما با این اعلامیه موافق نیستیم
[ترجمه گوگل]ما با این تفاهم موافق نیستیم

6. The announcement was made in a communique & 1 & issued by the Defence Minister.
[ترجمه ترگمان]این خبر در اعلامیه ای که توسط وزیر دفاع منتشر شد، اعلام شد
[ترجمه گوگل]این اعلامیه در بیانیه ای که توسط وزیر دفاع صادر شد، منتشر شد

7. One communique was particularly critical of Fox.
[ترجمه ترگمان]یک اعلامیه به ویژه برای فاکس حیاتی بود
[ترجمه گوگل]یکی از مفاد به خصوص از فاکس انتقاد شد

8. The country's foreign ministry issued a communique on its Sovereignty Reaffirmation Day.
[ترجمه ترگمان]وزارت امور خارجه این کشور اعلامیه ای را در روز استقلال ملی این کشور صادر کرد
[ترجمه گوگل]وزارت خارجه این کشور روزنامه تاییدیه حاکمیت خود را منتشر کرد

9. It said in a communique that he had undergone facial surgery to avoid detection.
[ترجمه ترگمان]در اعلامیه ای اظهار داشت که وی برای اجتناب از تشخیص، تحت عمل جراحی چهره قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]او در یک بیانیه ای گفت که برای جلوگیری از تشخیص عمل جراحی صورت انجام داده است

10. My colleagues read the communique astonishment rather than excitement.
[ترجمه ترگمان]همکاران من بیشتر متعجب بودند تا هیجان
[ترجمه گوگل]همکاران من، به جای هیجان، از غم و اندوه سخن می گویند

11. According to the latest communique, both sides will soon reach an agreement.
[ترجمه ترگمان]براساس آخرین ابلاغیه، هر دو طرف به زودی به توافق می رسند
[ترجمه گوگل]بر اساس آخرین بیانیه، هر دو طرف به زودی به توافق رسیدند

12. He sent me the communique; I looked it through thoroughly.
[ترجمه ترگمان]او این اعلامیه را برایم فرستاد؛ آن را کام لا به دقت بررسی کردم
[ترجمه گوگل]او به من پیام فرستاد؛ من آن را به طور کامل نگاه کردم

13. Dow Jones newswires reports that a draft communique prepared for the meeting calls for member countries to "refrain from competitive devaluation. "
[ترجمه ترگمان]newswires Jones Dow گزارش می دهد که پیش نویس اعلامیه ای که برای این نشست تهیه شده است خواستار \"خودداری از کاهش ارزش رقابتی\" کشورهای عضو شده است
[ترجمه گوگل]Newswires داو جونز گزارش می دهد که یک پیش نویس یادداشت آماده شده برای جلسه خواستار استعفای کشورهای عضو از کاهش ارزش رقابتی است '

14. My colleagues read the communique with astonishment rather than jubilation.
[ترجمه ترگمان]همکارانم به جای شادمانی، اعلامیه را با حیرت خواندند
[ترجمه گوگل]همکاران من این سخنرانی را با شگفتی و نه تبریک می خوانند

پیشنهاد کاربران

اطلاعیه، اطلاعیه رسمی یا اداری، اعلامیه رسمی، ابلاغ رسمی


کلمات دیگر: