کلمه جو
صفحه اصلی

brigadier


معنی : سرتیپ، فرمانده تیپ
معانی دیگر : (عامیانه) رجوع شود به: brigadier general، general brigadier : نظ

انگلیسی به فارسی

( general brigadier =) (نظامی) سرتیپ، فرمانده تیپ


برادرزاده، سرتیپ، فرمانده تیپ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) in the U.S. military, a brigadier general.

(2) تعریف: a British military rank between colonel and major general.

• brigadier general (u.s. army); military rank between colonel and major general (british military)
a brigadier is an army officer of high rank.

مترادف و متضاد

سرتیپ (اسم)
brigadier, brigadier-general

فرمانده تیپ (اسم)
brigadier, brigadier-general

جملات نمونه

1. brigadier general
سرتیپ

2. The brigadier was cashiered for his big mistake.
[ترجمه ترگمان]این پاسبان به خاطر اشتباه بزرگ او را از کار برکنار کردند
[ترجمه گوگل]برده داری به خاطر اشتباه بزرگش نقد شد

3. The Brigadier requests your presence.
[ترجمه ترگمان]سرتیپ حاضر است حضور شما را بپذیرد
[ترجمه گوگل]بردهنده درخواست حضور شما را می دهد

4. I continued playing as the Brigadier sped away in his jeep, to the cheers of the fairly large crowd.
[ترجمه ترگمان]همچنان که the به سرعت از جیپ دور می شدند ادامه دادم، به سلامتی جمعیت نسبتا بزرگ
[ترجمه گوگل]من همچنان بازی را به عنوان Brigadier در جیپ خود را، به تشویق جمعیت بسیار بزرگ ادامه داد

5. Please would you tell the Brigadier that one-five-one is the combination that unlocks the right-hand latch of a black crocodile briefcase.
[ترجمه ترگمان]لطفا به the بگویید که یک - پنج - یک ترکیبی است که بسته دست راست یک کیف پوست سر سوسماری را باز می کند
[ترجمه گوگل]خواهش می کنم به سرباز بگویید که یک پنجم یک ترکیبی است که قفل راست دست یک کیف چانه زنانه را باز می کند

6. The Brigadier has an appointment for dinner in a restaurant in the town that we passed through yesterday.
[ترجمه ترگمان]سرتیپ قرار ملاقاتی برای شام در رستورانی در شهر دارد که ما دیروز از آن عبور کردیم
[ترجمه گوگل]سرباز ملاقات برای شام در یک رستوران در شهر که ما از دیروز گذشتیم

7. The brigadier tried to stem the flow with a tourniquet.
[ترجمه ترگمان]ژاندارم سعی کرد با a از جریان خون جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]سرتیپ سعی کرد جریان را با تورنیه متوقف کند

8. A brigadier general has been put in charge; dozens of police commanders have been replaced by military officers.
[ترجمه ترگمان]یک سرتیپ منصوب شده است؛ ده ها تن از فرماندهان پلیس توسط افسران نظامی جایگزین شده اند
[ترجمه گوگل]یک سرباز عمومی مسئول است؛ چندین فرمانده پلیس توسط افسران نظامی جایگزین شده اند

9. Guest of honour was Brigadier Garton who came up for the evening from his base at Catterick Garrison.
[ترجمه ترگمان]مهمان افتخاری \"brigadier Garton\" بود که بعد از ظهر از پایگاه اون به \"Catterick گریسون\" اومده بود
[ترجمه گوگل]مهمان افتخار Brigadier Garton بود که برای شب از پایگاهش در Catterick Garrison آمد

10. He was promoted to lieutenant-colonel in 1930 and brigadier in 1933[sentence dictionary], and he was knighted in 193
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۳۰ به درجه سرهنگی ارتقا یافت و در سال ۱۹۳۳ (فرهنگ لغت)به او لقب گرفت و در ۱۹۳ نفر به مقام شوالیه رسید
[ترجمه گوگل]او در سال 1930 به عنوان سرهنگ دوم و سرپرست در سال 1933 [واژه فرهنگ لغت] ارتقا یافت و در 193 قهرمان شد

11. He's a retired brigadier and one of Ivor's rivals where Stuart coins are concerned.
[ترجمه ترگمان]او یک سرتیپ بازنشسته و یکی از رقبای Ivor است که در آنجا سکه های استوارت مورد توجه هستند
[ترجمه گوگل]او یک مامور بازنشسته و یکی از رقبای Ivor است که در آن سکه های استوارت مورد توجه قرار گرفته است

12. His father is a faceless figure: a retired brigadier, reserved and taciturn.
[ترجمه ترگمان]پدرش یک چهره ناشناس است: یک سرتیپ بازنشسته که کم حرف و خاموش است
[ترجمه گوگل]پدرش یک شخصیت بی روح است که یک مامور بازنشسته، محفوظ و ضامن است

13. His superior was Brigadier General Ennis Whitehead, deputy commander of the Fifth Air Force and just as irascible as Pappy.
[ترجمه ترگمان]مافوق او سرتیپ General وایت هد، معاون فرمانده نیروی هوایی پنجم و به همان اندازه irascible بود
[ترجمه گوگل]سرپرست او ارتش بریتانیا انیس وایتهه، معاون فرمانده نیروی هوایی پنجم بود و به همان اندازه نیروی هوایی Pappy

14. He became a brigadier general before leaving the military in 196
[ترجمه ترگمان]او قبل از ترک ارتش در ۱۹۶ اوت یک سرتیپ شد
[ترجمه گوگل]قبل از خروج از ارتش در سال 1966، او به عنوان وزیر پیشرو تبدیل شد


کلمات دیگر: