معنی : مجبور
compelled
معنی : مجبور
انگلیسی به فارسی
مجبور
مترادف و متضاد
مجبور (صفت)
constrained, compeled, forced, compelled, obliged
پیشنهاد کاربران
مجبور بودن
ناچار
مجبور
ناگزیر
مجبور
ناگزیر
ملزم، وادار
Compelled ) adj ) = مجبور
Compel ) v ) = مجبور کردن ، وادار کردن
Compel ) v ) = مجبور کردن ، وادار کردن
کلمات دیگر: