کلمه جو
صفحه اصلی

commodious


معنی : سودمند، جادار، بکار خور
معانی دیگر : فراخ، وسیع، بزرگ و راحت، مقرون بصرفه

انگلیسی به فارسی

جادار، به‌کار خور، مقرون به‌صرفه، سودمند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: commodiously (adv.), commodiousness (n.)
• : تعریف: comfortably spacious; roomy.
مترادف: capacious, roomy, spacious
متضاد: cramped, incommodious
مشابه: ample, big, extensive, large, loose

- It was a small inn with surprisingly commodious guest rooms.
[ترجمه ترگمان] مسافرخانه کوچکی با اتاق های میهمان خانه بود
[ترجمه گوگل] این یک کمپینگ کوچک با اتاق های شگفت انگیز اتاق مهمان بود

• spacious, ample, roomy, comfortable
a commodious room or house is large and has plenty of space; a formal word.

مترادف و متضاد

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

جادار (صفت)
large, spacious, capacious, roomy, commodious

بکار خور (صفت)
practical, commodious

ample, spacious


Synonyms: big, capacious, comfortable, convenient, expansive, extensive, large, loose, roomy, wide


Antonyms: confined, cramped, inconvenient, small, squeezed, uncomfortable


جملات نمونه

1. a commodious room
اتاق جادار

2. The apartment is not commodious enough for us.
[ترجمه ترگمان]آپارتمان برای ما به اندازه کافی بزرگ نیست
[ترجمه گوگل]آپارتمان برای ما کافی نیست

3. In 1824 they removed to a more commodious place at Lower Hareston and let Hareston Manor to a succession of tenant farmers.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۲۴، آن ها به یک جای راحتی بیشتر در Hareston پایین رفتند و اجازه دادند ملک اربابی به جانشینی کشاورزان اجاره داده شود
[ترجمه گوگل]در سال 1824 آنها را به یک محل شیک تر در پایین هارستون برده و اجازه دادند هارستون مانور را به دنباله ای از کشاورزان مستاجر

4. A slice of a larger, more commodious room?
[ترجمه ترگمان]یک تکه از یک اتاق بزرگ تر و more؟
[ترجمه گوگل]یک تکه از اتاق بزرگتر و راحت تر

5. It was large, commodious and beautifully fitted out.
[ترجمه ترگمان]آنجا بزرگ بود، جادار و زیبا نصب شده بود
[ترجمه گوگل]این وسیله بزرگ و جامع و زیبا بود

6. It was bright and commodious, with a bevelled mirror set in the wall at one end and incandescent lights arranged in three places.
[ترجمه ترگمان]خانه بزرگ و جادار بود، با یک آینه bevelled که در گوشه دیوار قرار داشت و چراغ های رشته ای در سه قسمت قرار داشت
[ترجمه گوگل]این روشن و جامع بود، با یک آینه دیواری که در یک طرف دیوار نصب شده بود و چراغ های رشته ای در سه مکان قرار داشتند

7. It was a commodious and a diverting life.
[ترجمه ترگمان]این یک زندگی سرگرم کننده و سرگرم کننده بود
[ترجمه گوگل]این یک زندگی کامال و منحرف بود

8. Instead, a comparatively large and commodious chamber with conveniences not enjoyed by the small fry overhead.
[ترجمه ترگمان]در عوض اتاقی بزرگ و جادار با وسایل راحتی و راحتی که از بالا سر برآورده نمی شوند
[ترجمه گوگل]در عوض، یک اتاق نسبتا بزرگ و کامیابی با راحتی که از سر و صدا سرخ شده کوچک لذت نمی برد

9. Rooms are commodious, comfortaBle and airy, each with a specious roofed Balcony overlooking the sea.
[ترجمه ترگمان]اتاق ها تمیزند، comfortable و airy، و هر یک با یک قایق با سقف به ظاهر فریب آمیز مشرف به دریا هستند
[ترجمه گوگل]اتاق ها comfortaBle، راحت و راحت هستند، هر کدام دارای بالکن بالایی با سقف و چشم انداز دریا است

10. Their habitation was not merely respectable and commodious, but even dignified and imposing.
[ترجمه ترگمان]خانه آن ها نه تنها آبرومند و جادار بود، بلکه با وقار و وقار بود
[ترجمه گوگل]محل سکونت آنها صرفا قابل احترام و کامیابی نبود، اما حتی با شکوه و تحقیر آمیز بود

11. A commodious, clean, bright environment.
[ترجمه ترگمان]یک محیط جادار، تمیز و روشن
[ترجمه گوگل]یک محیط جامع، تمیز و روشن

12. Guestrooms are commodious and well-appointed.
[ترجمه ترگمان]guestrooms خانه راحتی است و به خوبی منصوب شده اند
[ترجمه گوگل]اتاق های عروسی و منصوب می شوند

13. It is a commodious house.
[ترجمه ترگمان]خانه راحتی است
[ترجمه گوگل]این یک خانه شیک است

14. Our house is commodious.
[ترجمه ترگمان]خانه ما جادار است
[ترجمه گوگل]خانه ما کامال است

a commodious room

اتاق جادار



کلمات دیگر: