کلمه جو
صفحه اصلی

delicately


بنازکی، بظرافت، ازروی نازک بینی

انگلیسی به فارسی

با ظرافت


انگلیسی به انگلیسی

• gently, tenderly, skillfully, cautiously, carefully

جملات نمونه

1. the country had a delicately balanced economy
اقتصاد کشور دارای موازنه ی حساسی بود.

2. he reported the bad news as delicately as he could
او آن خبر بد را با ملاحظه کاری تمام گزارش داد.

3. There are highly sensitive and delicately balanced ecosystems in the forest.
[ترجمه ترگمان]اکو سیستم های بسیار حساس و ظریف در جنگل وجود دارد
[ترجمه گوگل]در جنگل اکوسیستم بسیار حساس و ظریف و متعادل وجود دارد

4. We received a delicately worded refusal of our invitation.
[ترجمه ترگمان] ما یه امتناع مودبانه از دعوت مون دریافت کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک امتناع واجد شرایط از دعوت ما دریافت کردیم

5. He stepped delicately over the broken glass.
[ترجمه ترگمان]از روی شیشه شکسته قدم برداشت
[ترجمه گوگل]او بر روی شیشه های شکسته ظرافت گرفت

6. The pudding was delicately flavoured with vanilla.
[ترجمه ترگمان]دسر با طعم وانیل با طعم وانیل به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]پودینگ با وانیل به طرز محسوسی تقسیم شده است

7. She was a shy, delicately pretty girl with enormous blue eyes.
[ترجمه ترگمان]او یک دختر خجالتی و با لطافت و چشمان درشت آبی بود
[ترجمه گوگل]او یک دختر خجالتی و با ظرافت زیبا با چشم های آبی بسیار عظیم بود

8. Pollution can have disastrous effects on the delicately balanced ecosystem.
[ترجمه ترگمان]آلودگی می تواند اثرات مخرب بر اکوسیستم نسبتا متعادل داشته باشد
[ترجمه گوگل]آلودگی می تواند اثرات فاجعه بار بر اکوسیستم ظریف و متعادل داشته باشد

9. She picked her way delicately over the rough ground.
[ترجمه ترگمان]با ظرافت روی زمین ناهموار راه افتاد
[ترجمه گوگل]او راه خود را به خوبی بر روی زمین خشن برداشت

10. The wines of Alsace are dry and delicately flavoured.
[ترجمه ترگمان]شرابه ای آلزاس خشک و delicately
[ترجمه گوگل]شراب آلزاس خشک و ظریف طعم دارند

11. This puts us on a delicately balanced see-saw.
[ترجمه ترگمان]این مساله ما را در یک نگاه دقیق متعادل قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این ما را در یک دیدگاه ظریف و متعادل قرار می دهد

12. She glanced at Miss Poole, who was delicately holding the gourd of beer but no longer sipping.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به دوشیزه پول انداخت، که با ظرافت the را در دست گرفته بود، اما دیگر جرعه ای نوشید
[ترجمه گوگل]او به خانم پویل نگاه کرد، که به راحتی آن را آبجو نگه داشت، اما دیگر جرعه نگرفت

13. He then picked it up delicately between thumb and forefinger, as if he held something highly vulnerable in tweezers.
[ترجمه ترگمان]سپس آن را با ظرافت میان شست و سبابه گرفت، انگار که چیزی به شدت آسیب پذیر بود
[ترجمه گوگل]سپس او را به طور مرتب بین انگشت شست و انگشت اشاره کرد، به طوری که او در مورد چیزهای بسیار آسیب پذیر در موچین نگه داشته است

14. Delicately Louisa had tried again and again to create the opportunity, but she had been allowed no room.
[ترجمه ترگمان]لوئی زا بار دیگر سعی کرده بود فرصت را به دست آورد و بار دیگر فرصت پیدا کند، اما او اجازه ورود به اتاق را نمی داد
[ترجمه گوگل]لوئیزا به راحتی دوباره و دوباره تلاش کرد تا این فرصت را ایجاد کند، اما او اجازه اتاق نداشت

15. Her forehead was high, her eyebrows delicately arched.
[ترجمه ترگمان]پیشانیش بلند بود و ابروانش با ظرافت خمیده شده بود
[ترجمه گوگل]پیشانی او بالا بود، ابروش به طرز شفافی پیچیده بود

پیشنهاد کاربران

با احتیاط و دقت زیاد

1. A woman dressed in a white doctor's coat walked in, delicately, like an ice sculpture might walk.
زنی که کت سفید دکتر پوشیده بود ، با ظرافت ، مانند یک مجسمه یخی راه می رفت.
2. She had layered, raven black hair which framed her delicately featured face.
او موهای مشکی لایه لایه و زاغی داشت که صورت او را با ظرافت نمایان می کرد.

Delicately= باظرافت



کلمات دیگر: