کلمه جو
صفحه اصلی

bewildering

انگلیسی به فارسی

سردرگم، سردرگم کردن، گیج کردن، گم کردن، سرگشته کردن


انگلیسی به انگلیسی

• confusing, perplexing, causing bewilderment
something that is bewildering is confusing and difficult to understand or make a decision about.

جملات نمونه

1. the bewildering expansion of science in the last fifty years
توسعه ی گیج کننده ی علم در پنجاه سال اخیر

2. The market sold a bewildering variety of cheeses.
[ترجمه ترگمان]بازار انواع مختلفی از پنیرهای مختلف را می فروخت
[ترجمه گوگل]این بازار انواع مختلفی از انواع پنیر را به فروش رساند

3. As the deadline approached she experienced a bewildering array of emotions.
[ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن مهلت آن، او مجموعه ای از احساسات گیج کننده را تجربه کرد
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن مهلت به او یک آرایش هیجان انگیز از احساسات را تجربه کرد

4. A glance along his bookshelves reveals a bewildering array of interests.
[ترجمه ترگمان]یک نگاه در قفسه کتاب مجموعه ای گیج کننده ای از منافع را آشکار می کند
[ترجمه گوگل]یک نگاه در کنار قفسه های کتابش، یک آرایه منفی از منافع را نشان می دهد

5. The store offers a bewildering array of garden tools.
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه طیف وسیعی از ابزار باغبانی را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]فروشگاه آرایه ای از ابزار باغبانی ارائه می دهد

6. There is a bewildering variety of software available.
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از نرم افزارها وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک نرم افزار بسیار متنوع وجود دارد

7. The college offers a bewildering range of courses.
[ترجمه ترگمان]دانشگاه طیف وسیعی از دوره های آموزشی را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]کالج ارائه می دهد طیف گسترده ای از دوره های

8. Customers are confronted with a bewildering amount of choice.
[ترجمه ترگمان]مشتریان با مقدار بسیار زیادی از انتخاب روبرو هستند
[ترجمه گوگل]مشتریان با مقدار قابل توجهی از انتخاب مواجه هستند

9. The choice of excursions was bewildering.
[ترجمه ترگمان]انتخاب excursions گیج کننده ای بود
[ترجمه گوگل]انتخاب گشت و گذار خجالت کشید

10. You might find the same goes for the bewildering layers of search aids built 1E x and Windows 9
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است همان چیزی را بیابید که برای لایه های bewildering از کمک های جستجوی ساخته شده ۱ E x و ویندوز ۹ وجود دارد
[ترجمه گوگل]شما ممکن است همان را پیدا کنید برای لایه های نگران کننده از کمک های جستجو ساخته شده 1E x و ویندوز 9

11. Currently there is a bewildering variety of software available and my first task will be to suggest a simple classification.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر انواع مختلفی از نرم افزارها وجود دارد و اولین وظیفه من ارائه یک طبقه بندی ساده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر انواع مختلفی از نرم افزار موجود وجود دارد و اولین وظیفه من این است که یک طبقه بندی ساده ارائه دهم

12. It was all very bewildering.
[ترجمه ترگمان]همه چیز گیج کننده ای بود
[ترجمه گوگل]همه چیز بسیار خنده دار بود

13. Nowadays there is a bewildering selection from which to choose.
[ترجمه ترگمان]این روزها انتخاب گیج کننده ای از آن برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه گوگل]امروزه یک انتخاب ناخوشایند از آن برای انتخاب وجود دارد

14. She knew instantly, among the bewildering wall of cookery books, the precise one for me.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله متوجه شد که در میان دیوار گیج کننده ای از کتاب های آشپزی، دقیقا یکی برای من
[ترجمه گوگل]او فورا، در میان دیوار ناخوشایند کتاب آشپزی، دقیقا می دانست برای من دقیق است

پیشنهاد کاربران

سرسام آور

گیج کننده ، مشکل ، سخت

حیرت انگیز

دشوار، گیج کننده و سردرگم کننده/حیرت انگیز و بهت آور

مترادف
Surprising_Astounding_Impressive_Astonishing


کلمات دیگر: