کلمه جو
صفحه اصلی

bucolic


معنی : روستایی، اشعار روستایی، دهقانی
معانی دیگر : وابسته به زندگانی کشاورزی و مناظر طبیعی، شبانی، وابسته به زندگی شبانی و گوسفندداری، شعر شبانی، شعر درباره ی شبانان و زندگی روستایی

انگلیسی به فارسی

روستایی، دهقانی، اشعار روستایی


باکولیک، روستایی، اشعار روستایی، دهقانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or suggesting the countryside or a rustic style of life, esp. one that is quiet and pleasant.

- The story takes place in a bucolic setting, and the main character is a humble sheep farmer.
[ترجمه ahmad fallah] داستان در یک محیط روستایی اتفاق می افتد و شخصیت اصلی یک دامدار ساده و بی ریاست.
[ترجمه ترگمان] داستان در یک محیط روستایی رخ می دهد و شخصیت اصلی یک کشاورز فروتن است
[ترجمه گوگل] داستان در یک محیط بوکولیک اتفاق می افتد و شخصیت اصلی یک کشاورز گوسفند فروتن است
اسم ( noun )
مشتقات: bucolically (adj.)
• : تعریف: a poem about shepherds or the countryside; pastoral poem.

• pastoral poem; writer of pastoral poems; farmer, rustic (archaic)
rural, pastoral, idyllic
bucolic means relating to the countryside; a literary word.

مترادف و متضاد

روستایی (اسم)
farmer, peasant, villager, clodhopper, boor, bucolic, commoner, cottager, yokel, churl, hobnail, georgic, kern, ruralist

اشعار روستایی (صفت)
bucolic

دهقانی (صفت)
peasant, bucolic

rural or rustic


Synonyms: agrarian, agricultural, Arcadian, countrified, country, pastoral


جملات نمونه

1. the bucolic atmosphere of arcata interested john and his family
محیط روستایی شهر ارکیتا جان و خانواده اش را جذب کرد.

2. The painting shows a typically bucolic scene with peasants harvesting crops in a field.
[ترجمه ترگمان]این نقاشی معمولا یک صحنه روستایی با کشاورزان در حال برداشت محصول در یک میدان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این نقاشی یک صحنه معمولی باکولی را با دهقانانی که برداشت محصول در یک میدان را نشان می دهد، نشان می دهد

3. Today the bucolic beauty of the region hides a deeply entrenched and long-standing poverty.
[ترجمه ترگمان]امروزه زیبایی روستایی منطقه، فقر عمیق و طولانی مدت را پنهان می کند
[ترجمه گوگل]امروز زیبایی بوکولیک منطقه فقر عمیق و دیرپایی را پنهان می کند

4. There was a certain bucolic look to the faces of the cart drivers.
[ترجمه ترگمان]در این کار، از بعض جهات، در مقابل رانندگان گاری به چشم دیده می شد
[ترجمه گوگل]یک نگاه مشخصی به چهره درایورهای سبد خرید وجود داشت

5. And that will seem positively bucolic in 20 when the traffic count is predicted to more than triple.
[ترجمه ترگمان]و این امر در زمانی که شمارش ترافیک برای بیش از سه برابر پیش بینی شود، به طور مثبت در روز ۲۰ مورد تحلیل قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]و این به نظر مثبت خواهد بود bucolic در 20 زمانی که شمارش ترافیک پیش بینی شده به بیش از سه برابر است

6. Despite this bucolic portrait, Iowa has its share of urban landscapes, too.
[ترجمه ترگمان]علی رغم این پرتره روستایی، آیووا سهم خود از مناظر شهری را نیز دارد
[ترجمه گوگل]با وجود این پرتره bucolic، آیووا سهم خود را از مناظر شهری نیز دارد

7. Thorntown's bucolic bliss was to a corporate sponsor, Campbell Soup. But such efforts are not enough.
[ترجمه ترگمان]\"کمپبل سوپ\"، یکی از اسپانسر شرکت، می گوید که سعادت روستایی Thorntown یک حامی مالی بود اما این تلاش ها کافی نیستند
[ترجمه گوگل]سیب زمینی سرخ شده Thorntown به یک حامی مالی شرکتی، Campbell Soup بود اما چنین تلاشی کافی نیست

8. The bucolic woods, vineyards and meadows of the south-west were such a delight after the Great Sandy Desert that we rode along grinning in our helmets and saying: "Corners!
[ترجمه ترگمان]جنگل ها، جنگل ها و چمن زار جنوب غربی چنان از صحرای بزرگ شنی بزرگ لذت می بردند که ما در حالی که به کلاه های خود پوزخند زدیم و می گفتیم: Corners!
[ترجمه گوگل]جنگل های بوکولی، تاکستان ها و مراتع جنوب غربی پس از کویری سندی بزرگ لذت می بردند که ما در کلاه ایمنی خود را زدیم و گفتیم: گوشه ها!

9. The keenest of bucolic minds felt a whispering awe the sight the gentry ( George Eliot ).
[ترجمه ترگمان]سرزنده بودن در ذهن مردم احساس می کردند که از دیدن the (جورج الیوت)وحشت می کنند
[ترجمه گوگل]مشتاقانه ذهنهای بوکولی احساس سرزنش به دیدگاه دینی (جورج الیوت) را دید

10. He managed to transform the bucolic of butterflies into a dangerous sport.
[ترجمه ترگمان]او موفق شد که پروانه ها را به یک ورزش خطرناک تبدیل کند
[ترجمه گوگل]او توانست پروانه ها را به یک ورزش خطرناک تبدیل کند

11. It is a bucolic refuge in the midst of a great bustling city.
[ترجمه ترگمان]در میان یک شهر پر جنب و جوشی زندگی می کند
[ترجمه گوگل]این یک پناهگاه بوکولی در میان یک شهر شلوغ است

12. The meadow was the scene of bucolic gaiety.
[ترجمه ترگمان]چمن زار سرشار از شادی و شادی بود
[ترجمه گوگل]چمنزار صحنه آرامش بوکولو بود

13. Let them buy their bucolic knick-knacks.
[ترجمه ترگمان]بذار یه کم خرت و پرت خودشون رو بخرند
[ترجمه گوگل]اجازه دهید آنها را بیکولیک کتک زدن خود را خرید

14. Bucolic, conservative stuff, but nice and solid.
[ترجمه ترگمان]پر زرق و برق، محافظه کار، اما خوب و محکم
[ترجمه گوگل]Bucolic، محافظه کار، اما خوب و جامد

The bucolic atmosphere of Arcata interested John and his family.

محیط روستایی شهر ارکیتا جان و خانواده‌اش را جذب کرد.



کلمات دیگر: