کلمه جو
صفحه اصلی

rescue operation

انگلیسی به انگلیسی

• organized effort to save people trapped in a potentially dangerous situation

جملات نمونه

1. The rescue operation began on Friday afternoon.
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات بعد از ظهر روز جمعه آغاز شد
[ترجمه گوگل]عملیات نجات از روز جمعه آغاز شد

2. A big rescue operation has been launched for a trawler missing in the English Channel.
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات بزرگی برای یک trawler گم شده در کانال انگلیس آغاز شده است
[ترجمه گوگل]یک عملیات نجات بزرگ برای یک تریلر گم شده در کانال انگلیسی راه اندازی شده است

3. The UN rescue operation started shortly after dawn.
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات سازمان ملل اندکی پس از طلوع آفتاب آغاز شد
[ترجمه گوگل]عملیات نجات سازمان ملل متحد به زودی آغاز شد

4. Following the earthquake, a large-scale rescue operation was launched.
[ترجمه ترگمان]پس از زلزله یک عملیات نجات بزرگ آغاز شد
[ترجمه گوگل]پس از زلزله، یک عملیات نجات در مقیاس بزرگ راه اندازی شد

5. The rescue operation swung into action immediately.
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات سریع وارد عمل شد
[ترجمه گوگل]عملیات نجات بلافاصله به اجرا درآمد

6. An air force spokesman said the rescue operation was a race against time.
[ترجمه ترگمان]سخنگوی نیروی هوایی گفت که عملیات نجات، مسابقه ای در برابر زمان بود
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی نیروی هوایی گفت که عملیات نجات، مسابقه با زمان است

7. The rescue operation has been complicated by bad weather.
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات با آب و هوای بد پیچیده شده است
[ترجمه گوگل]عملیات نجات توسط آب و هوای بد پیچیده شده است

8. As part of the rescue operation it left control of the banks with the minority shareholders.
[ترجمه ترگمان]به عنوان بخشی از عملیات نجات، کنترل بانک ها را به سهامداران اقلیت واگذار کرد
[ترجمه گوگل]به عنوان بخشی از عملیات نجات، بانک ها را با سهامداران اقلیت کنترل می کرد

9. Indeed, the entire rescue operation seems to have proceeded at a glacial pace.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، به نظر می رسد که کل عملیات نجات با سرعت بیشتری ادامه داشته است
[ترجمه گوگل]در واقع، به نظر می رسد کل عملیات نجات در سرعت یخبندان ادامه داشته است

10. He helped man the bridge and co-ordinate the rescue operation after the crew allegedly abandoned ship.
[ترجمه ترگمان]او به مرد کمک کرد تا بعد از اینکه خدمه کشتی را رها کردند، عملیات نجات را هماهنگ کند
[ترجمه گوگل]او به پل مرد کمک کرد و عملیات نجات را پس از خلبان که گفته شده کشتی رها شده بود، هماهنگ کرد

11. All this would have rotted away had the rescue operation not swung into action.
[ترجمه ترگمان]همه این ها از بین می رفت، اما عملیات نجات به عمل نیامده بود
[ترجمه گوگل]همه اینها دچار سوءتفاهم شده بود، اگر عملیات نجات عملی نباشد

12. A rescue operation was mounted in 196 but the Balance of Payments situation remains fundamentally unsatisfactory.
[ترجمه ترگمان]یک عملیات نجات در سال ۱۹۶ برگزار شد اما تعادل وضعیت پرداخت ها اساسا رضایت بخش نیست
[ترجمه گوگل]یک عملیات نجات در سال 196 تاسیس شد، اما وضعیت تعادل پرداختها اساسا رضایتبخش است

13. The rescue operation proved successful.
[ترجمه ترگمان]عملیات نجات موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل]عملیات نجات ثابت شد

14. Any raid or rescue operation would endanger the lives of the hostages.
[ترجمه ترگمان]هر حمله ای یا عملیات نجات جان گروگان ها را به خطر خواهد انداخت
[ترجمه گوگل]هر حمله یا عملیات نجات جان زندانیان را به خطر می اندازد

15. Divers alert: A major rescue operation was launched yesterday after two divers were reported missing off Redcar.
[ترجمه ترگمان]خانواده دایور: دیروز بعد از اینکه دو غواص مفقود شدند یک عملیات نجات بزرگ آغاز شد
[ترجمه گوگل]دوچرخهسواری هشدار: یک عملیات مهم نجات روز دوشنبه پس از آنکه دو غواص گزارش شده از بین ردکار اعلام شد

پیشنهاد کاربران

همان ( هلال احمر )

عملیات نجات

عملیات نجات ( مثل نجات کودکان از احتراق و . . . )


کلمات دیگر: