کلمه جو
صفحه اصلی

restrictively

انگلیسی به فارسی

محدودیت


انگلیسی به انگلیسی

• in a limiting manner, in a manner that serves to restrict

جملات نمونه

1. As most restrictively defined, electronic commerce is the buying and selling of goods and services, and the transfer of funds, through digital communications.
[ترجمه ترگمان]همانطور که most تعریف می شود، تجارت الکترونیک خرید و فروش کالا و خدمات، و انتقال وجوه، از طریق ارتباطات دیجیتال است
[ترجمه گوگل]به عنوان محدود ترین تعریف شده، تجارت الکترونیک خرید و فروش کالاها و خدمات و انتقال وجوه از طریق ارتباطات دیجیتال است

2. We should restrictively apply criminal silence right in criminal detection work so as to use criminal detection work to crack down on crime and to. . .
[ترجمه ترگمان]ما باید سکوت کیفری را در کار ردیابی مجرمان اعمال کنیم تا از کار ردیابی مجرمان برای مقابله با جرم و … استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید محدودیتی در سکوت جنایی در کار تشخیص جنایی اعمال کنیم تا از کار تشخیص جنایی برای جلوگیری از جرم و جنایت استفاده کنیم

3. We should restrictively apply criminal silence right in criminal detection work so as to use criminal detection work to crack down on crime and to embody humanistic spirit.
[ترجمه ترگمان]ما باید سکوت کیفری را در کار ردیابی مجرمان اعمال کنیم تا از کار ردیابی جنایی برای سرکوب جرم و تجسم روح انسانی استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید محدودیتی در سکوت جنایی در کار تشخیص جنایی اعمال کنیم تا از کار تشخیص جنایی برای متوقف کردن جرایم و تجسم روح انسانی استفاده کنیم

4. The indication of expectant treatment should be taken restrictively in slight cases.
[ترجمه ترگمان]در موارد جزئی نشانه ای از رفتار انتظار در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]علائم درمان احتمالی باید در موارد کمی محدود شود

5. It conceptualizes politics too restrictively, however, confining it to intra-Jewish institutional and party developments.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سیاست را بیش از حد restrictively می کند، با این حال، محدود کردن آن به تحولات سازمانی و سازمانی یهودی
[ترجمه گوگل]با این وجود، این سیاست را سیاستگذاری مینماید، محدود به تحولات نهادی و حزبی درون یهودیان

6. This relative clause is used restrictively.
[ترجمه ترگمان]این ماده نسبی به طور خاص مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این بند نسبی به طور محدود استفاده می شود

7. Geoengineering has also been called terraformation and, more restrictively, climate engineering, climate intervention or climate modification.
[ترجمه ترگمان]geoengineering همچنین terraformation و،، مهندسی آب و هوا، مداخله آب و هوا و تغییر آب و هوا نیز نامیده شده است
[ترجمه گوگل]مهندسی ژئوماتیک نیز به نام ترازسازی و محدودیت بیشتر، مهندسی آب و هوا، مداخله آب و هوا و تغییرات آب و هوایی است

8. The case produced a significant impact at the time, and has been restrictively construed.
[ترجمه ترگمان]این مورد تاثیر قابل توجهی در آن زمان ایجاد کرده و تفسیر شده است
[ترجمه گوگل]این مورد تأثیر قابل توجهی در آن زمان داشت و محدود به تفسیر شده بود

9. The occurrence and development of female sport as a social and cultural activity are restrictively affected by ideological conceptions.
[ترجمه ترگمان]وقوع و توسعه ورزش بانوان به عنوان یک فعالیت اجتماعی و فرهنگی تحت تاثیر مفاهیم ایدئولوژیک قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]وقوع و توسعه ورزش زنانه به عنوان یک فعالیت اجتماعی و فرهنگی، به طور محدود با مفاهیم ایدئولوژیک تحت تاثیر قرار می گیرد

10. Whenever possible, the "interest of society" should be read restrictively, so as to mean only a temporary or limited interference with the right to peaceful enjoyment of possessions.
[ترجمه ترگمان]هر زمان که ممکن باشد، \"علاقه جامعه\" باید restrictively خوانده شود تا به معنی تداخل موقت یا محدود با حق برخورداری صلح آمیز از دارایی باشد
[ترجمه گوگل]هر گاه ممکن است 'منافع جامعه' باید به طور محدودی مورد مطالعه قرار گیرد، به این معنی که فقط یک مداخله موقت یا محدود با حق برخورداری از مالکیت صلح آمیز باشد

11. In order to improve the solubility of isolated and concentrated soybean protein, the hydrolysis of those proteins was controled restrictively using basic protease and neutral protease.
[ترجمه ترگمان]به منظور بهبود حلالیت پروتیین سویا جدا شده و تغلیظ شده، هیدرولیز آن پروتیین ها با استفاده از پروتئاز اولیه و پروتئین های خنثی controled شد
[ترجمه گوگل]به منظور بهبود حلالیت پروتئین سوپا جدا شده و متمرکز، هیدرولیز آن پروتئین ها به طور محدود با استفاده از پروتئاز پایه و پروتئاز خنثی کنترل شد

12. Drought and water resources are great stresses of environment, which threaten mankind existence and development. They are also the first restrictively factors of forest trees' distributing and growth.
[ترجمه ترگمان]خشکسالی و منابع آب، تنش های زیادی بر محیط زیست هستند که وجود انسانی و توسعه را تهدید می کنند آن ها همچنین اولین عامل restrictively بین درختان جنگل و رشد و رشد هستند
[ترجمه گوگل]خشکسالی و منابع آب، تنشهای زیادی از محیط زیست هستند که به وجود و توسعه بشری تهدید می شود آنها همچنین اولین عوامل محدود کننده توزیع و رشد درختان جنگل هستند

13. You'll also learn how to deploy your Web service restrictively, limiting the methods and parameters available for other users to work with.
[ترجمه ترگمان]همچنین یاد می گیرید چطور سرویس های وب سایت خود را گسترش دهید، روش ها و پارامترهای موجود برای کاربران دیگر را محدود کنید تا با آن ها کار کنید
[ترجمه گوگل]شما همچنین خواهید آموخت که چگونه خدمات وب خود را به طور محدود اعمال کنید، محدود کردن روش ها و پارامترهای موجود برای سایر کاربران برای کار با

14. Friedman argues that government should only intervene . in education restrictively.
[ترجمه ترگمان]فریدمن استدلال می کند که دولت باید فقط دخالت کند در بخش آموزش و پرورش
[ترجمه گوگل]فریدمن استدلال می کند که دولت فقط باید مداخله کند در آموزش و پرورش محدود است

پیشنهاد کاربران

انحصاری تر

مخصوص، ویژه

صرفا

اختصاصی

صرفا، منحصرا، به طور محدود

exclusively=restrictively


کلمات دیگر: