کلمه جو
صفحه اصلی

compacted


معنی : فشرده
معانی دیگر : فشرده کردن، جمع و جور، بهم پیوسته، پیمان، معاهده، متراکم بهم فشردن، بهم متصل کردن، ریز بافتن

انگلیسی به فارسی

فشرده


انگلیسی به انگلیسی

• concentrated; crushed into compact form; consolidated

مترادف و متضاد

فشرده (صفت)
compressed, condensed, succinct, compacted, pressed, squeezed, compressive

جملات نمونه

1. horse hooves had compacted and hardened the farm's soil
سم اسبان خاک مزرعه را به هم کوفته و سخت کرده بود.

2. The snow on the pavement was compacted and has turned to ice.
[ترجمه ترگمان]برف روی سنگفرش فشرده شد و به یخ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]برف در پیاده رو فشرده شده و به یخ تبدیل شده است

3. The compacted snow on the pavement turned to ice.
[ترجمه ترگمان]برف فشرده و فشرده روی سنگفرش خیابان یخ زده بود
[ترجمه گوگل]برف ضخیم بر روی پیاده رو به یخ تبدیل شده است

4. The old snow has compacted into the hardness of ice.
[ترجمه ترگمان]برف کهن سال در سختی یخ فشرده شده است
[ترجمه گوگل]برف قدیمی به سختی یخ فشرده است

5. Thousands of crates compacted in a warehouse.
[ترجمه ترگمان] هزاران صندوق تو یه انبار وجود داره
[ترجمه گوگل]هزاران جعبه در انبار فشرده شده است

6. This article was compacted into a passage.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در یک دهلیز فشرده شد
[ترجمه گوگل]این مقاله به یک پاساژ فشرده شده است

7. Heat and lack of rain have compacted the soil.
[ترجمه ترگمان]گرما و کمبود باران زمین را فشرده کرده است
[ترجمه گوگل]گرما و کمبود باران خاک را فشرده کرده است

8. Thousands of crates compacted in an entrepot.
[ترجمه ترگمان] هزاران جعبه تو an - ه
[ترجمه گوگل]هزاران جعبه در یک کمپکت فشرده شده است

9. Cars had compacted the snow until it was like ice.
[ترجمه ترگمان]ماشین ها برف را تا زمانی که مثل یخ بود، له کرده بودند
[ترجمه گوگل]ماشین ها برف را فشرده می کردند تا یخ مثل یخ باشد

10. It is a mob compacted of violent elements of the underworld.
[ترجمه ترگمان]این جمعیتی است که از عناصر خشن دنیای زیرزمینی فشرده شده اند
[ترجمه گوگل]این توده ای است که از عناصر خشن عالم امروزی فشرده شده است

11. All those three books are compacted and compressed into one book.
[ترجمه ترگمان]هر سه کتاب به صورت فشرده و فشرده در یک کتاب فشرده می شوند
[ترجمه گوگل]تمام این سه کتاب به یک کتاب فشرده و فشرده می شود

12. The soil settles and is compacted by the winter rain.
[ترجمه ترگمان]زمین آرام می گیرد و در اثر باران زمستان فشرده می شود
[ترجمه گوگل]خاک حل شده و توسط باران زمستانی فشرده می شود

13. It then swells-for the nuclear material is highly compacted within the sperm-and so becomes a pronucleus.
[ترجمه ترگمان]سپس به خاطر مواد هسته ای به شدت در داخل اسپرم فشرده می شود - و بنابراین تبدیل به یک pronucleus می شود
[ترجمه گوگل]سپس آن را متورم می کند، زیرا ماده هسته ای درون اسپرم بسیار فشرده شده است و به همین دلیل تبدیل به پروانه گرد می شود

14. The dirt trail has been compacted from years of use.
[ترجمه ترگمان]این مسیر کثیفی از سال ها استفاده فشرده شده است
[ترجمه گوگل]دنباله خاک از سال ها استفاده شده است

15. The deposits are compacted, cemented, and ultimately become sedimentary rocks.
[ترجمه ترگمان]رسوبات فشرده و فشرده می شوند و در نهایت به سنگ های رسوبی تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]رسوبات فشرده شده، سیمانی شده و در نهایت به سنگ های رسوبی تبدیل می شوند

پیشنهاد کاربران

متراکم شده


کلمات دیگر: