1. an assuming friend is one who expects more than his due
دوست پرمدعا کسی است که بیش از حد خود طلب می کند.
2. The country's industry is assuming a new aspect.
[ترجمه ترگمان]صنعت کشور یک جنبه جدید را به خود گرفته است
[ترجمه گوگل]صنعت کشور در حال پیشبرد یک جنبه جدید است
3. assuming it true, what should we do now?
[ترجمه ترگمان]اگر این حقیقت داشته باشه، حالا باید چکار کنیم؟
[ترجمه گوگل]فرض بر این درست است، چه باید بکنیم؟
4. You can pay by cheque, assuming of course you have a valid cheque card.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با چک پرداخت کنید، با این فرض که یک کارت چک معتبر دارید
[ترجمه گوگل]شما می توانید با چک چک کنید، البته فرض کنید یک کارت اعتباری معتبر دارید
5. I am assuming that the present situation is going to continue.
[ترجمه ترگمان]من فرض می کنم که وضعیت فعلی ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]فرض میکنم وضعیت فعلی ادامه خواهد داشت
6. Aren't you rather previous in assuming I am going to pay?
[ترجمه ترگمان]تو تا حالا به این فکر نکردی که من قراره پول بدم؟
[ترجمه گوگل]آیا پیش بینی نمی کنید که من قصد دارم پرداخت کنم؟
7. In the courtroom everybody went into overdrive, assuming that there might well be a verdict soon.
[ترجمه ترگمان]در تالار دادگاه هر کسی دچار حمله شد، فرض را بر این نهاد که به زودی رای دادگاه خواهد شد
[ترجمه گوگل]در دادگاه، همه به زودی فرار کردند، در حالی که تصمیم به زودی وجود دارد
8. Even assuming this to be in principle possible, it will not be achieved soon.
[ترجمه ترگمان]حتی با فرض این که این امر در اصل امکان پذیر باشد، به زودی به دست نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]حتی فرض بر این است که در اصل ممکن است، به زودی به دست نخواهد آمد
9. We can all leave together assuming the others aren't late.
[ترجمه ترگمان]همه ما می تونیم با هم بریم پیش هم فرض کنیم که بقیه دیر نکرده باشن
[ترجمه گوگل]ما می توانیم همه با هم کنار بیاییم و فرض کنیم دیگران دیر نشده اند
10. We'll leave on Tuesday -- always assuming the car's repaired by then.
[ترجمه ترگمان]سه شنبه می ریم - - همیشه با فرض اینکه ماشین تا اون موقع تعمیر بشه
[ترجمه گوگل]ما سه شنبه ترک خواهیم کرد - همیشه تصور می کنیم که ماشین تا کنون تعمیر شده است
11. "Assuming you're right," he said, "there's not much I can do about it, is there?".
[ترجمه ترگمان]او گفت: \"با فرض اینکه حق با شما باشد، کاره ای زیادی از دستم بر نمی آید، هست؟\"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'با فرض اینکه شما درست هستید، این چیزی نیست که من بتوانم در مورد آن انجام دهم، آیا وجود دارد؟'
12. Assuming that you get a place at university, how are you going to finance your studies?
[ترجمه ترگمان]با فرض اینکه شما در دانشگاه جایی پیدا می کنید، چگونه به تحصیل خود ادامه می دهید؟
[ترجمه گوگل]فرض کنید که شما در دانشگاه جای می گیرید، چگونه می خواهید مطالعات خود را تامین مالی کنید؟
13. You were mistaken in assuming it.
[ترجمه ترگمان] تو اشتباه فکر می کردی
[ترجمه گوگل]شما در فرض آن اشتباه کردید
14. Assuming this means we are near a final draft we should meet to discuss cover design.
[ترجمه ترگمان]با فرض این که این به این معنی است که ما نزدیک به یک پیش نویس نهایی هستیم که باید برای بحث درباره طراحی پوشش ملاقات کنیم
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن این به این معنی است که ما در حال نزدیک شدن به یک پیش نویس نهایی ما باید ملاقات برای بحث طراحی پوشش
15. And you took too much for granted by assuming your audience was familiar with sponges.
[ترجمه ترگمان]و با این فرض که مخاطبین خود را با اسفنج ها آشنا کرده اید، بیش از حد به آن توجه کرده اید
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه مخاطب شما با اسفنج ها آشنا بود، برای شما خیلی اهمیت داشت