(عامیانه - بیشتر در انگلیس)، خطرناک، سیجناک، شانسی
dicey
(عامیانه - بیشتر در انگلیس)، خطرناک، سیجناک، شانسی
انگلیسی به فارسی
(عامیانه - بیشتر در انگلیس) خطرناک، سیجناک
(عامیانه - بیشتر در انگلیس) بختی، شانسی
انگلیسی به انگلیسی
• dangerous, unsafe, risky; uncertain
dicey means slightly dangerous or uncertain; an informal word.
dicey means slightly dangerous or uncertain; an informal word.
مترادف و متضاد
risky
Synonyms: capricious, chancy, dangerous, difficult, erratic, fluctuant, iffy, incalculable, ticklish, tricky, uncertain, unpredictable, whimsical
Antonyms: certain, safe, sure
جملات نمونه
1. The company's finances look a bit dicey.
[ترجمه ترگمان]امور مالی شرکت کمی dicey به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]مالیات این شرکت کمی شگفت انگیز است
[ترجمه گوگل]مالیات این شرکت کمی شگفت انگیز است
2. The fog made driving a bit dicey.
[ترجمه مهدی] وجود مه قدری رانندگی را خطرناک کرده است
[ترجمه ترگمان]مه خیلی خطرناک بود[ترجمه گوگل]مه رادیو رانندگی کمی dicey
3. The future looks pretty dicey for small businesses.
[ترجمه ترگمان]آینده به دنبال کسب و کاره ای کوچک به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]آینده برای کسب و کارهای کوچک به نظر می رسد بسیار dicey
[ترجمه گوگل]آینده برای کسب و کارهای کوچک به نظر می رسد بسیار dicey
4. There was a dicey moment as one of our party made a risky climb up the cliff wall.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه خطرناک بود که یکی از افراد ما از صخره بالا رفتند
[ترجمه گوگل]یک لحظه تند و تیز وجود داشت که یکی از پارتی های ما باعث شد تا صعود خطرناک دیوار صخره ای انجام شود
[ترجمه گوگل]یک لحظه تند و تیز وجود داشت که یکی از پارتی های ما باعث شد تا صعود خطرناک دیوار صخره ای انجام شود
5. Making films about sports stars is always dicey business.
[ترجمه ترگمان]ساخت فیلم در مورد ستاره های ورزشی همیشه یک کسب وکار است
[ترجمه گوگل]فیلمبرداری در مورد ستارگان ورزشی، همیشه یکنواختی است
[ترجمه گوگل]فیلمبرداری در مورد ستارگان ورزشی، همیشه یکنواختی است
6. Through this conservative normativist theory Dicey attempted to stem the tide of government growth in a collectivist direction.
[ترجمه ترگمان]از طریق این نظریه محافظه کارانه normativist، dicey تلاش کرد تا موج رشد دولت را در جهت collectivist ریشه کن کند
[ترجمه گوگل]Dicey از طریق این نظریه محافظهکار نظریهپردازانه تلاش کرد تا موجی از رشد حکومت را در یک جهت کل گرایانه متوقف کند
[ترجمه گوگل]Dicey از طریق این نظریه محافظهکار نظریهپردازانه تلاش کرد تا موجی از رشد حکومت را در یک جهت کل گرایانه متوقف کند
7. Dicey presents conventions as a means of harmonising legal and political sovereignty, which remain conceptually distinct.
[ترجمه ترگمان]dicey کنوانسیون را به عنوان ابزاری برای حاکمیت قانون اساسی و سیاسی معرفی می کند که به طور مفهومی متمایز باقی می ماند
[ترجمه گوگل]Dicey کنوانسیون ها را به عنوان وسیله ای برای هماهنگی حاکمیت قانونی و سیاسی که مفهومی کاملا متمایز را ارائه می دهد، ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]Dicey کنوانسیون ها را به عنوان وسیله ای برای هماهنگی حاکمیت قانونی و سیاسی که مفهومی کاملا متمایز را ارائه می دهد، ارائه می دهد
8. Parenting today is such a dicey proposition.
[ترجمه ترگمان]تربیت کودک امروز یک پیشنهاد dicey است
[ترجمه گوگل]والدین امروز چنین گزاری عجیب و غریبی دارند
[ترجمه گوگل]والدین امروز چنین گزاری عجیب و غریبی دارند
9. The dicey part of my trip was still ahead.
[ترجمه ترگمان]قسمت خطرناک سفرم همچنان ادامه داشت
[ترجمه گوگل]بخش کوچکی از سفر من هنوز پیش رفته بود
[ترجمه گوگل]بخش کوچکی از سفر من هنوز پیش رفته بود
10. There is more dicey woodwind intonation in the Eroica, and the oboe tone in the Funeral March curdles alarmingly.
[ترجمه ترگمان] Eroica dicey more woodwind intonation،، the oboe in the March curdles alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly alarmingly is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is There
[ترجمه گوگل]در Eroica بیشتر صدای تیزهوایی چوب درختی وجود دارد، و صدای بوی در ماه مارس مراسم تشییع جنازه مبهم است
[ترجمه گوگل]در Eroica بیشتر صدای تیزهوایی چوب درختی وجود دارد، و صدای بوی در ماه مارس مراسم تشییع جنازه مبهم است
11. Dicey is important precisely because he expressed both the form and substance of normativism in a clear and simple manner.
[ترجمه ترگمان]dicey دقیقا به این دلیل مهم است که شکل و ماده of را به روش ساده و ساده بیان کرده است
[ترجمه گوگل]Dicey دقیقا به این دلیل مهم است که او به شیوه ای واضح و شفاف فرم و مضمون normativism را بیان می کند
[ترجمه گوگل]Dicey دقیقا به این دلیل مهم است که او به شیوه ای واضح و شفاف فرم و مضمون normativism را بیان می کند
12. While Dicey played a major role in shaping this tradition, his particular views are not to be equated with it.
[ترجمه ترگمان]در حالی که dicey نقش مهمی در شکل گیری این سنت ایفا کرد، دیدگاه خاص او برابر با آن نیست
[ترجمه گوگل]در حالی که Dicey نقش مهمی در شکل دادن به این سنت ایفا کرده است، دیدگاه های خاص وی با آن معادل نیست
[ترجمه گوگل]در حالی که Dicey نقش مهمی در شکل دادن به این سنت ایفا کرده است، دیدگاه های خاص وی با آن معادل نیست
13. Taking the mountain road is always a bit dicey at this time of year.
[ترجمه ترگمان]گرفتن جاده کوهستانی همیشه کمی در این زمان از سال است
[ترجمه گوگل]در طول این سال، با توجه به جاده کوه، کمی دایره ای است
[ترجمه گوگل]در طول این سال، با توجه به جاده کوه، کمی دایره ای است
14. Through such thought and writing the spirit of Dicey was fashioned into orthodoxy in public law.
[ترجمه ترگمان]از این اندیشه و نوشتن روح of در قوانین عمومی به آیین کاتولیک درآمده بود
[ترجمه گوگل]از طریق چنین تفکر و نوشتار روح Dicey به ارتداد در قانون عمومی شکل گرفت
[ترجمه گوگل]از طریق چنین تفکر و نوشتار روح Dicey به ارتداد در قانون عمومی شکل گرفت
15. What specific meanings Dicey himself intended when writing the Law of the Constitution matters little.
[ترجمه ترگمان]در هنگام نوشتن قانون اساسی قانون اساسی چه معانی خاصی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]معانی خاصی که در هنگام نوشتن قانون قانون اساسی در نظر داشتند، بسیار کم است
[ترجمه گوگل]معانی خاصی که در هنگام نوشتن قانون قانون اساسی در نظر داشتند، بسیار کم است
پیشنهاد کاربران
adjective
INFORMAL
🔴unpredictable and potentially dangerous
🔵"the lot of a wanderer is always dicey"
■ Similar :
risky
uncertain
unpredictable
🔴Risky looking and dubious. Most likely dangerous.
The dice implies you are taking your chances.
🔵"That is one dicey looking piece of chicken"
"That road has some dicey bends on it"
"this bar is lined up with the diciest looking tramps I ever saw"
INFORMAL
🔴unpredictable and potentially dangerous
🔵"the lot of a wanderer is always dicey"
■ Similar :
risky
uncertain
unpredictable
🔴Risky looking and dubious. Most likely dangerous.
The dice implies you are taking your chances.
🔵"That is one dicey looking piece of chicken"
"That road has some dicey bends on it"
"this bar is lined up with the diciest looking tramps I ever saw"
کلمات دیگر: