1. an embossed medallion
مدال برجسته کاری شده
2. She lifted up Jenny's silver medallion to take a closer look.
[ترجمه ترگمان]مدال نقره جنی را بلند کرد تا نگاهی دقیق تر به او بیندازد
[ترجمه گوگل]او را به سمت مدال نقره جنی بالا برد تا نگاهی دقیق تر به خود جلب کند
3. A medallion in Hughes Hall portrays her with short hair, an aquiline nose, and a determined chin.
[ترجمه ترگمان]یک مدال در Hall هیوز او را با موهای کوتاه، بینی عقابی و چانه ای مصمم به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]یک مدال در هوز هال او را با موهای کوتاه، بینی بینی و چانه مشخص می کند
4. A gold medallion, an expression of faith.
[ترجمه محمد مهدی کاوه] مدال طلا, نشان ایمان.
[ترجمه ترگمان]یک مدال طلا و یک نوع ایمان
[ترجمه گوگل]مدال طلا، بیان ایمان
5. It's the same design as the medallion, she thought, with a little lurch of excitement.
[ترجمه ترگمان]با کمی هیجان فکر کرد: این همان طراحی است
[ترجمه گوگل]او فکر کرد، همان طراحی با مدال، با کمی هیجان
6. Medallion silk waistcoat and bow tie from Oxford and Swan, perfect for your groom or best man.
[ترجمه ترگمان]جلیقه ابریشمی و پاپیون از آکسفورد و سوان، برای داماد یا ساقدوش داماد عالی است
[ترجمه گوگل]جلیقه ابریشم مدالون و کراوات کراوات از آکسفورد و سوان، مناسب برای داماد یا بهترین مرد است
7. Beck's Mercedes, with its large diplomatic medallion on the radiator drove up the wharf and stopped.
[ترجمه ترگمان]مرس ده با مدال بزرگی که روی رادیاتور سوار شده بود توقف کرد و ایستاد
[ترجمه گوگل]مکزیک بک، با مدال بزرگ دیپلماتیک خود را در رادیاتور، سوار اسکله و توقف کرد
8. Once you have put the medallion in place, the clock face turns to 00. . .
[ترجمه ترگمان]وقتی پروانه رو تو خونه نصب کردی … چهره ساعت ۲ تبدیل میشه به ساعت
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما مدال را در جای خود قرار داده اید، چهره ساعت به 00 رسیده است
9. This Young Master Athletes Floriated Commemorative Medallion Set is made by authorization of the Beijing Organizing Committee for the Games of the 2008 Olympiad.
[ترجمه ترگمان]این دسته از ورزش کاران جوان به نام floriated Commemorative Set با اجازه کمیته سازمان دهی پکن برای بازی های المپیک ۲۰۰۸ تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]این مجموعه Medallion مجموعه ای از ورزشکاران جوان است که توسط مجوز کمیته برگزاری بازی های المپیک 2008 برگزار می شود
10. This silver - plated copper commemorative medallion with a diameter of 50 mm is made by coinage technique.
[ترجمه ترگمان]این مدال یادبود مسی نقره با قطر ۵۰ mm با استفاده از تکنیک ضرب سکه انجام می شود
[ترجمه گوگل]این مدال طلای نقر با قیمتی با قطر 50 میلی متر توسط روش سونوگرافی ساخته شده است
11. This Commemorative Medallion is made of gold - plated copper with a diameter of 50 mm.
[ترجمه ترگمان]این medallion Commemorative از مس - شده با قطر ۵۰ mm تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]این مدال طلایی از مس طلایی با قطر 50 میلی متر ساخته شده است
12. This gold - plated copper commemorative medallion set includes 5 pieces, each with a diameter of 40 mm.
[ترجمه ترگمان]این مجموعه مزین به مدال طلا شامل ۵ قطعه و هر یک با قطر ۴۰ میلی متر است
[ترجمه گوگل]این مجموعه مدال طلای مس را شامل 5 قطعه، هر کدام با قطر 40 میلیمتر
13. Here's his bracelet silver chain and medallion.
[ترجمه ترگمان]این دست بند و مدال نقره اوست
[ترجمه گوگل]در اینجا زنجیر نقرهای دستبند و مدال است
14. It won a gold medallion and new Tech EXPO of China in 199
[ترجمه ترگمان]این شرکت در ۱۹۹ مدال طلا و EXPO فن آوری جدید در سال ۱۹۹ برنده شد
[ترجمه گوگل]این مدال طلا و Tech Tech جدید چین در سال 199 به دست آمد
15. In all of the photos after that, the medallion was always there on the silver chain.
[ترجمه ترگمان]در تمام عکس های بعد از آن، مدال همیشه روی زنجیر نقره بود
[ترجمه گوگل]در تمام عکس ها پس از آن، مدال برگ همیشه در زنجیره نقرهای بود