1. inverse element
عنصر معکوس
2. inverse image
تصویر معکوس
3. an inverse order
ترتیب وارونه
4. the inverse side of a coin
پشت سکه،آن طرف سکه
5. division is the inverse operation of multiplication
تقسیم،عمل مقابل (واروی) ضرب است.
6. to be in inverse ratio (or proportion) to
رابطه ی وارون (معکوس) داشتن با
7. his enthusiasm for this job is in inverse proportion to his salary!
اشتیاق او به این شغل با حقوقی که می گیرد رابطه ی معکوس دارد!
8. There is often an inverse relationship between the power of the tool and how easy it is to use.
[ترجمه ترگمان]اغلب یک رابطه معکوس بین قدرت ابزار و نحوه استفاده آسان آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]اغلب یک رابطه معکوس میان قدرت ابزار و چگونگی استفاده آسان آن وجود دارد
9. Evil is the inverse of good.
[ترجمه ترگمان]بد معکوس خوب است
[ترجمه گوگل]بد، معکوس خوب است
10. This is the inverse of his earlier proposition.
[ترجمه ترگمان]این معکوس پیشنهاد قبلی او است
[ترجمه گوگل]این معکوس از پیشنهاد قبلی خود است
11. Usually there is an inverse relationship between bond prices and interest rate movements in the economy.
[ترجمه ترگمان]معمولا رابطه معکوس بین قیمت اوراق قرضه و حرکات نرخ بهره در اقتصاد وجود دارد
[ترجمه گوگل]معمولا قیمت مبادلات و نرخ های بهره در اقتصاد رابطه معکوس دارد
12. An inverse method for the calculation of stability boundaries is also discussed.
[ترجمه ترگمان]یک روش معکوس برای محاسبه مرزه ای پایداری نیز مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]یک روش معکوس برای محاسبه مرزهای ثبات نیز مورد بحث قرار گرفته است
13. A4 asserts each integer has an additive inverse.
[ترجمه ترگمان]A۴ تاکید می کند که هر عدد صحیح معکوس است
[ترجمه گوگل]A4 می گوید هر عدد صحیح یک معکوس افزایشی دارد
14. The inverse relationship between living costs and childbearing is found throughout the developing world.
[ترجمه ترگمان]رابطه معکوس بین هزینه های زندگی و بارداری در سراسر جهان در حال توسعه یافت می شود
[ترجمه گوگل]رابطه معکوس بین هزینه های زندگی و باروری در سراسر جهان در حال توسعه یافت می شود
15. This confirms the well observed inverse relationship between disability and social contact.
[ترجمه ترگمان]این تایید رابطه معکوس خوب بین معلولیت و ارتباط اجتماعی را تایید می کند
[ترجمه گوگل]این امر رابطه معکوس بین ناتوانی و ارتباط اجتماعی را تایید می کند
16. Economists have labeled this inverse relationship the law of demand. Upon what foundation does this law rest?
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان این رابطه معکوس را قانون تقاضا نامیده اند این قانون چه پایه و اساس دارد؟
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان این رابطه معکوس را قانون تقاضا عنوان کرده اند بر اساس چه پایه این قانون استراحت می کند؟