کلمه جو
صفحه اصلی

level crossing


(انگلیس - همبری راه آهن و جاده) تقاطع همسطح، همبری تراز، crossing grade محل تقاطع دو خط راه اهن

انگلیسی به فارسی

( crossing grade ) محل تقاطع دو خط راه آهن


عبور از سطح، محل تقاطع دو خط راه اهن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a crossing, esp. a railroad crossing.

• (british) grade crossing, railroad crossing, place there railroad tracks intersect
a level crossing is a place where a railway line crosses a road at the same level.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گذرگاه همکف - گذرگاه همتراز
[زمین شناسی] گذر گاه همکف، گدرگاه همتراز

جملات نمونه

1. The road branches after the level crossing.
[ترجمه ترگمان]شاخه های جاده پس از عبور از مرز عبور می کنند
[ترجمه گوگل]شاخه های جاده پس از عبور از سطح

2. Caersws station, Llanidloes road level crossing and one crossing up near Criccieth remain semaphore operated.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه Caersws، تقاطع سطح جاده Llanidloes و یک تقاطع در نزدیکی Criccieth همچنان فعال هستند
[ترجمه گوگل]ایستگاه Caersws، Llanidloe عبور از سطح جاده و یک عبور از نزدیک Criccieth باقی می ماند Semaforore عمل می کند

3. The railway crossing was protected by imposing level crossing gates where it crossed the tram line.
[ترجمه ترگمان]تقاطع راه آهن با خطوط هوایی که از خط تراموا عبور می کرد محافظت می شد
[ترجمه گوگل]گذرگاه راه آهن با اعمال دروازه های عبور از جاده که از خط ترامو عبور می کرد محافظت می شد

4. The train collided with a car at the level crossing.
[ترجمه ترگمان]قطار با ماشینی که در تقاطع بود برخورد کرد
[ترجمه گوگل]قطار با یک ماشین در سطح حمل و نقل مواجه شد

5. The possibility of using level crossing effect in degenerate four-wave mixing to measure the relaxation rate of upper and lower state is pointed out.
[ترجمه ترگمان]امکان استفاده از تاثیر تقاطع سطح در ترکیب چهار موج رو به کاهش برای اندازه گیری میزان آرامش حالت بالا و پایین اشاره شده است
[ترجمه گوگل]امکان استفاده از اثر عبور از سطح در مخلوط کردن چهار موج موجک برای اندازه گیری میزان آرام سازی حالت بالا و پایین نشان داده شده است

6. When crosses North Star west road's multi - level crossing bridge, I see many athletes in the walk.
[ترجمه ترگمان]زمانی که از پل تقاطع چند سطحی شمال غرب رد می شود، بسیاری از ورزش کاران در این خیابان دیده می شوند
[ترجمه گوگل]وقتی پل عبور چند سطحی در جاده شمال ستاره را می گذارم، بسیاری از ورزشکاران را در پیاده روی می بینم

7. The probability density function, cumulative distribution function, average level crossing rate and average fade duration of each composite fading channel are analyzed, and some uniform expression.
[ترجمه ترگمان]تابع چگالی احتمال، تابع توزیع تجمعی، نرخ تقاطع سطح متوسط و میانگین طول مدت هر کانال در حال محو شدن، آنالیز می شوند و برخی از بیان یکنواخت
[ترجمه گوگل]تابع چگالی احتمالی، تابع توزیع تجمعی، میانگین عبور عبور متوسط ​​و طول عمر محو شدن هر کانال محو شدن کامپوزیت، تجزیه و تحلیل و بیان یکنواخت است

8. The driver whistled before reaching the level crossing.
[ترجمه ترگمان]راننده قبل از رسیدن به تقاطع سوت کشید
[ترجمه گوگل]راننده قبل از رسیدن به سطح عبور سوت زد

9. The truck waited at the level crossing until the train had passed by.
[ترجمه ترگمان]کامیون در تقاطع راه آهن منتظر ماند تا قطار عبور کند
[ترجمه گوگل]کامیون در حال عبور از سطح حمل و نقل به ایستادن تا قطار منتظر ماند

10. A passenger train smashed into a truck on a level crossing.
[ترجمه ترگمان]یک قطار مسافربری که از مرز عبور کرده بود، به داخل کامیون افتاد
[ترجمه گوگل]یک قطار مسافری به یک کامیون در یک سطح حمل و نقل متلاشی شد

11. Some semaphores still survive - at Caersws and the Llanidloes Road level crossing.
[ترجمه ترگمان]برخی semaphores هنوز زنده هستند - در Caersws و تقاطع سطح جاده Llanidloes
[ترجمه گوگل]بعضی از سمافورها هنوز زنده ماندند - در کیرسوس و عبور از سطح دریاچه لانلیدلو

12. Nine died and 11 were injured in that crash, when a train hit a van on a level crossing.
[ترجمه ترگمان]در این سانحه نه تن کشته و ۱۱ تن دیگر زخمی شدند، در حالی که یک قطار به یک ون در یک گذرگاه مرزی برخورد کرد
[ترجمه گوگل]نه نفر در این انفجار زخمی شدند و 11 تن زخمی شدند، زمانی که یک قطار به یک ون در یک سطح عبور می کرد

پیشنهاد کاربران

level crossing ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: تقاطع هم سطح
تعریف: محل تلاقی مسیر راه‏آهن با جادۀ هم‏تراز آن


کلمات دیگر: