کلمه جو
صفحه اصلی

modification


معنی : تعدیل، اصلاح، تصرف، پیرایش، تغییر و تبدیل
معانی دیگر : میان سان سازی، دگرش، میانسانی، تغییر شکل جزیی، کم دگردیسی، جرح و تعدیل کم، نتیجه ی تغییر شکل جزئی، کاهش ناچیز، کم کاهش، تعدیل معنی، چم دگرش، (زیست شناسی: دگرگونی اندام یا سازواره در اثر محیط که موروثی نمی شود) دگرش اندام

انگلیسی به فارسی

پیرایش، اصلاح


تغییر وتبدیل، تعدیل


انگلیسی به انگلیسی

• change, adjustment, agreement; adaptation; restriction; qualification (grammar); moderation; process of being modified

دیکشنری تخصصی

[شیمی] اصلاح، تغییر، تغییر شکل بلوری
[عمران و معماری] اصلاح - تعدیل
[زمین شناسی] اصلاح، بهبود- بهینه سازی
[ریاضیات] تغییر، تغییر شکل، تعدیل، اصلاح، پیرایش
[آمار] تعدیل

مترادف و متضاد

تعدیل (اسم)
adjustment, settlement, regulation, modification, balancing, damping

اصلاح (اسم)
adjustment, reconciliation, modification, repair, correction, amendment, shaving, betterment, rectification, reparation, atonement, revision, reformation, regeneration, emendation, renovation

تصرف (اسم)
inhabitancy, possession, modification, change, seizing, tenure, occupation, seizure, occupancy

پیرایش (اسم)
modification, ornamentation, trimming

تغییر و تبدیل (اسم)
modification, turnover

جملات نمونه

1. the shape of the new car is a modification of last year's
شکل اتومبیل جدید با مختصر تعدیل،همان شکل پارسال است.

2. some of those archaic laws were in need of modification
برخی از آن قوانین کهنه نیاز به تعدیل داشتند.

3. I intend no modification of my hope. . . expressed personal wish that all men everywhere could be free.
[ترجمه ترگمان]من هیچ گونه تغییری در امید خود ندارم و آرزوی شخصی خود را ابراز می دارم که همه مردم در همه جا آزاد باشند
[ترجمه گوگل]من هیچ تغییری در امید من نداشتم آرزوی شخصی را ابراز کرد که همه مردان در همه جا می توانند آزاد باشند

4. Considerable modification of the existing system is needed.
[ترجمه ترگمان]اصلاح قابل توجهی از سیستم موجود مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]اصلاح قابل توجهی از سیستم موجود ضروری است

5. Skinner was the psychologist who popularized behavior modification.
[ترجمه ترگمان]اسکینر یک روان شناس بود که رفتار رفتار را رواج داد
[ترجمه گوگل]اسکینر روانشناس بود که اصلاح رفتار را محبوب کرد

6. The design of the spacecraft is undergoing extensive modification.
[ترجمه ترگمان]طراحی فضاپیما در حال انجام اصلاحات گسترده ای است
[ترجمه گوگل]طراحی فضاپیما تحت اصلاح گسترده ای قرار دارد

7. Strangely, and almost coinciding with this modification to weight reduction, I found myself in a lack-of-petrol situation.
[ترجمه ترگمان]به طور عجیبی، و تقریبا همزمان با این تغییر در کاهش وزن، من خود را در وضعیت کمبود بنزین یافتم
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب و تقریبا همزمان با این تغییر به کاهش وزن من خودم را در وضعیت فقدان بنزین یافتم

8. Instead, descent with modification uncovers the biography hidden in every sentence and reconstructs the past of those who speak them.
[ترجمه ترگمان]در عوض، نزول با اصلاح، زندگینامه پنهان شده در هر جمله را آشکار می سازد و گذشته کسانی را که آن ها را صحبت می کنند، بازسازی می کند
[ترجمه گوگل]در عوض، نسل با اصلاح، بیوگرافی پنهان در هر جمله را بازتاب می کند و گذشته از کسانی را که به آنها صحبت می کنند بازسازی می کند

9. The first modification requires that a reorder point be established that allows for delivery lead times.
[ترجمه ترگمان]اولین اصلاح نیازمند این است که یک نقطه مرجع ایجاد شود که اجازه تحویل بار را می دهد
[ترجمه گوگل]اولین اصلاح نیاز به ایجاد یک نقطه ترتیب دارد که اجازه می دهد تا زمان تحویل در زمان تحویل

10. Trampling Another source of modification to bone that begins soon after death is dispersal and breakage by trampling.
[ترجمه ترگمان]Trampling منبع دیگر اصلاح استخوان که به زودی پس از مرگ شروع می شود، پراکندگی و شکستگی با لگد زدن است
[ترجمه گوگل]ترومپت منبع دیگری از تغییرات در استخوان که به زودی پس از مرگ آغاز می شود، پراکندگی و شکستن آن با سقوط است

11. Instead, they have evolved through descent with modification.
[ترجمه ترگمان]در عوض، آن ها از طریق نزول با تغییر تکامل یافته اند
[ترجمه گوگل]در عوض، آنها از طریق اصطلاح تغییر یافته اند

12. The outlook for pharmacist initiation and modification of drug therapy.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز تولید دارو و اصلاح درمان دارویی
[ترجمه گوگل]چشم انداز داروساز شروع و اصلاح دارو درمانی

13. Behavioural techniques Most treatment programmes include behavioural modification techniques, making the patient's access to pleasurable activities contingent on weight gain.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های رفتاری رفتاری اغلب شامل روش های اصلاح رفتاری، ایجاد دسترسی بیمار به فعالیت های لذت بخش برای افزایش وزن هستند
[ترجمه گوگل]تکنیک های رفتاری اکثر برنامه های درمانی عبارتند از تکنیک های اصلاح رفتاری، و دسترسی بیمار به فعالیت های لذت بخش بر افزایش وزن

14. The term behavior modification is misleading because it refers to a specific technique among many techniques.
[ترجمه ترگمان]اصطلاح تغییر رفتار گمراه کننده است، زیرا به یک تکنیک خاص در میان بسیاری از تکنیک ها اشاره دارد
[ترجمه گوگل]تغییر اصطلاح رفتار گمراه کننده است زیرا به تکنیک خاصی در میان بسیاری از تکنیک ها اشاره دارد

The shape of the new car is a modification of last year's.

شکل اتومبیل جدید با مختصر تعدیل، همان شکل پارسال است.


With some modification, this statement is true even today.

با اندکی تعدیل این اظهار امروزه هم صادق است.


پیشنهاد کاربران

تغییر - اصلاح

در گرامر به معنای تعریف، مشخص کردن

در علوم زیستی به معنای تمایز

اصلاح

اصلاح

Modification of the engine to run on lead - free fuel is fairly simple

تغیر شکل

در مورد ماشین آلات و تجهیزات به معنی به روز رسانی است .


کلمات دیگر: