صفحه ای که روی آن آگهی می چسبانند، تخته اعلانات
notice board
صفحه ای که روی آن آگهی می چسبانند، تخته اعلانات
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (chiefly British) a board on which items such as notices or advertisements are displayed; bulletin board.
• board on which notices are posted
a noticeboard is a board on a wall, which people pin notices to.
a noticeboard is a board on a wall, which people pin notices to.
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] تابلوی اعلانات - تابلوی خبری
جملات نمونه
1. He advertises his services on the company notice board.
[ترجمه ترگمان]او خدمات خود را در هیات مدیره تبلیغ می کند
[ترجمه گوگل]او خدمات خود را در هیئت مدیره آگهی تبلیغ می کند
[ترجمه گوگل]او خدمات خود را در هیئت مدیره آگهی تبلیغ می کند
2. The teacher pegged a notice to a notice board.
[ترجمه محبوبه] معلم یک یادداشت رو به تابلو اعلانات چسبوند
[ترجمه ترگمان]معلم توجهی به تابلوی اعلانات کرد[ترجمه گوگل]معلم یک اطلاعیه را به هیئت مدیره اطلاع داد
3. He nailed a notice board to the wall.
[ترجمه ترگمان]تخته اعلانات را به دیوار چسبانده بود
[ترجمه گوگل]او به هیئت مدیره اطلاع داد تا دیوار را ببیند
[ترجمه گوگل]او به هیئت مدیره اطلاع داد تا دیوار را ببیند
4. Please post this important message on your notice board so that all the students can read it.
[ترجمه ترگمان]لطفا این پیغام مهم را روی صفحه اعلانات خود ارسال کنید تا دانش آموزان بتوانند آن را بخوانند
[ترجمه گوگل]لطفا این پیام مهم را در صفحه اطلاعیه خود بفرستید تا دانش آموزان بتوانند آن را بخوانند
[ترجمه گوگل]لطفا این پیام مهم را در صفحه اطلاعیه خود بفرستید تا دانش آموزان بتوانند آن را بخوانند
5. People clustered round the notice board.
[ترجمه ترگمان]مردم دور تابلوی اعلانات جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]افراد در اطراف هیئت مدیره آگهی جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]افراد در اطراف هیئت مدیره آگهی جمع شده بودند
6. Can you pin this to the notice board?
[ترجمه ترگمان]میتونی اینو به هیات مدیره جلب کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این را به هیئت مدیره اطلاع دهید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این را به هیئت مدیره اطلاع دهید؟
7. A message had been pinned to the notice board.
[ترجمه ترگمان]پیامی که به تابلوی اعلانات چسبانده شده بود
[ترجمه گوگل]پیامی به هیئت مدیره آگهی گذاشته شده بود
[ترجمه گوگل]پیامی به هیئت مدیره آگهی گذاشته شده بود
8. People clustered around the notice board.
[ترجمه ترگمان]مردم دور میز جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]افراد در اطراف هیئت مدیره آگهی جمع شده اند
[ترجمه گوگل]افراد در اطراف هیئت مدیره آگهی جمع شده اند
9. A notice board placed in a suitable part of the ward is useful for presenting learning material.
[ترجمه ترگمان]تخته ای که در بخش مناسب از بخش قرار داده می شود برای ارائه مطالب آموزشی مفید است
[ترجمه گوگل]یک صفحه اطلاعیه که در بخش مناسب بخش قرار داده شده است برای ارائه مطالب آموزشی مفید است
[ترجمه گوگل]یک صفحه اطلاعیه که در بخش مناسب بخش قرار داده شده است برای ارائه مطالب آموزشی مفید است
10. Students grouped around the notice board to read their exam results.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در اطراف صفحه اعلانات جمع شدند تا نتایج امتحان خود را بخوانند
[ترجمه گوگل]دانشجویان در اطراف هیئت مدیره آگهی برای خواندن نتایج امتحان خود گروه بندی شدند
[ترجمه گوگل]دانشجویان در اطراف هیئت مدیره آگهی برای خواندن نتایج امتحان خود گروه بندی شدند
11. Notice board for advertising activities of the J. G. V. A, at present situated at the tennis courts, serves no useful purpose.
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که هیات مدیره فعالیت های تبلیغاتی جی جی در حال حاضر، در حال حاضر در زمین های تنیس، هیچ هدف مفیدی در کار نیست
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره برای فعالیت های تبلیغاتی J G V A، که در حال حاضر در دادگاه های تنیس واقع شده است، اهداف قابل توجهی ندارد
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره برای فعالیت های تبلیغاتی J G V A، که در حال حاضر در دادگاه های تنیس واقع شده است، اهداف قابل توجهی ندارد
12. It was a notice board devoted exclusively to funeral announcements, and the lawyer's death was well represented.
[ترجمه ترگمان]این یک هیات نظارت بود که منحصرا به announcements تشییع جنازه اختصاص داشت، و مرگ وکیل به خوبی نمایش داده شد
[ترجمه گوگل]این هیئت اطلاع رسانی صرفا به اطلاعیه های مراسم خاکسپاری اختصاص یافت و مرگ وکیل به خوبی نشان داده شد
[ترجمه گوگل]این هیئت اطلاع رسانی صرفا به اطلاعیه های مراسم خاکسپاری اختصاص یافت و مرگ وکیل به خوبی نشان داده شد
13. Meal times are shown on the notice board.
[ترجمه ترگمان]زمان های آشفتگی بر روی صفحه اعلان دیده می شود
[ترجمه گوگل]زمان غذا در هیئت مدیره آگهی نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]زمان غذا در هیئت مدیره آگهی نشان داده شده است
14. The naughty boy tore down notice from a notice board.
[ترجمه ترگمان]پسر شیطانی متوجه تابلوی اعلانات شد
[ترجمه گوگل]پسر شیطان پیام را از هیئت مدیره اطلاع داد
[ترجمه گوگل]پسر شیطان پیام را از هیئت مدیره اطلاع داد
پیشنهاد کاربران
محل قرار گرفتن پوسترها
تابلوی یادداشت
تابلو اعلانات
تخته اعلانات/مثلا تخته اعلانات در کلاس /
کلمات دیگر: