کلمه جو
صفحه اصلی

blabbermouth


معنی : حرف، وراج، پرگو
معانی دیگر : (امریکا - عامیانه) دهان لق، رازگشا، خبرچین

انگلیسی به فارسی

حرف، وراج، پرگو


بلببرموت، وراج، حرف، پرگو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) one who talks indiscreetly, esp. one who habitually reveals confidential information.
مترادف: blab, blabber, gossip
مشابه: busybody, chatterbox, informer, jabberer, magpie, prater, prattler, rumormonger, tattletale

• chatterer, bigmouth; gossiper
a blabbermouth is a person who tells other people things that you did not want them to know; an informal word.

مترادف و متضاد

حرف (اسم)
word, particle, speech, talk, say, aitch, letter, yap, blabbermouth, jib, grapheme

وراج (اسم)
blabber, caterer, blabbermouth, pratfall, pop off, prater

پرگو (اسم)
blabbermouth

someone who talks too much


Synonyms: babblemouth, babbler, bag of wind, bigmouth, blabber, blabberer, blowhard, chatterbox, chatterer, gabber, gasbag, gossiper, gossipmonger, jabberer, loudmouth, motor-mouth, squealer, tattletale, windbag, yapper


جملات نمونه

1. I’m such a blabbermouth that I couldn’t keep the news from friends and coworkers.
[ترجمه ترگمان]من انقدر احمق هستم که نمی توانم اخبار دوستان و همکاران را حفظ کنم
[ترجمه گوگل]من چنین بلببرموت هستم که نمی توانم اخبار را از دوستان و همکارانم حفظ کنم

2. That blabbermouth always gossips about other people's affairs.
[ترجمه ترگمان]اون وراجی هاش همیشه در مورد کاره ای دیگران شایعه می کنه
[ترجمه گوگل]این blabbermouth همیشه در مورد امور دیگر شنیده است

3. That blabbermouth that runs the cash register at the store?
[ترجمه ترگمان]اون دهانی که صندوق پول انبار رو اداره می کنه؟
[ترجمه گوگل]این blabbermouth که اداره پول نقد در فروشگاه را اجرا می کند؟

4. EXAMPLE: My little sister is a blabbermouth who always ruins surprises by telling everyone what is going to happen, so no one in our family ever tells her about surprise parties.
[ترجمه ترگمان]مثال: خواهر کوچک من a است که همیشه با گفتن اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد، همیشه شگفتی را خراب می کند، بنابراین هیچ کس در خانواده ما در مورد مهمانی های غافلگیر کننده به او نمی گوید
[ترجمه گوگل]مثال خواهر کوچک من، یک بیببرموت است که همیشه با همه چیز به آنچه که اتفاق می افتد، غافلگیر می شود، بنابراین هیچ کس در خانواده ما هرگز به او در مورد احزاب شگفت انگیز نمی گوید

5. The guy's a blabbermouth.
[ترجمه ترگمان] اون یارو a
[ترجمه گوگل]این مرد یک بیببرود است

6. If anyone has the top hat and wants to return it (no questions asked), please contact BLABBERMOUTH. NET.
[ترجمه ترگمان]اگر کسی کلاه لگنی دارد و می خواهد آن را برگرداند (بدون سوال پرسیده شود)لطفا با BLABBERMOUTH تماس بگیرید دات نت
[ترجمه گوگل]اگر کسی کلاه بالا را دارد و می خواهد آن را بازگرداند (بدون سؤال)، لطفا با BLABBERMOUTH تماس بگیرید خالص

7. But don't forget that no one pays attention to a blabbermouth .
[ترجمه ترگمان]اما فراموش نکن که هیچ کس به a توجه نمی کند
[ترجمه گوگل]اما فراموش نکنید که هیچ کس به بلببرموت توجه نمی کند

8. Don't tell Dan, if you want to keep it a secret. The guy's a blabbermouth.
[ترجمه ترگمان]به دن نگو، اگه می خوای یه راز نگه داری اون یارو a
[ترجمه گوگل]به دان بگویید اگر می خواهید آن را مخفی نگه دارید این مرد یک بیببرود است

9. See if yu can keep your brother — who is a blabbermouth — to keep this still.
[ترجمه ترگمان]ببینید که آیا یو می تونه برادرت رو نگه داره که این موضوع رو مخفی نگه داره یا نه
[ترجمه گوگل]ببینید اگر یو بتواند برادرتان را نگه دارد - چه کسی بلببرموت است - تا این را حفظ کند

پیشنهاد کاربران

1. آدم دهن لق
2. آدم وراج


کلمات دیگر: