کلمه جو
صفحه اصلی

assortment


معنی : دسته، ترتیب، طبقه بندی، دسته بندی
معانی دیگر : رده بندی، جورسازی، کلکسیون، هم جوره، مجموعه

انگلیسی به فارسی

ترتیب، مجموعه، دسته، دسته‌بندی، طبقه‌بندی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a collection of various sorts of things; variety.
مترادف: medley, miscellany, potpourri, salmagundi, variety
مشابه: arrangement, collection, combination, conglomeration, farrago, group, mixture, olio, selection

(2) تعریف: the act of sorting or classifying.
مترادف: classification, sorting
مشابه: arrangement, conglomeration

• variety, collection, mixture
an assortment is a group of similar things that have different sizes, colours, or qualities.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] طبقه بندی یا رده بندی معکوس مبرعکس طبقه بندی یا اندازه گیری پراکندگی اندازه های ذرات درون یک توزیع فراوانی.

مترادف و متضاد

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

طبقه بندی (اسم)
arrangement, classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, standardization

دسته بندی (اسم)
faction, division, rating, ordination, assortment, grouping, junta

variety


Synonyms: array, choice, collection, combination, combo, diversity, garbage, group, hodgepodge, jumble, kind, medley, mélange, miscellany, mishmash, mixed bag, mixture, potpourri, selection, sort


جملات نمونه

1. an assortment of plastic bags
هم جوره ای از کیسه های پلاستیکی

2. a random assortment of books
مجموعه ی نامرتبی از کتب

3. a splendid assortment of rugs
مجموعه ی عالی فرش

4. the box contained a pell-mell assortment of american novels
جعبه حاوی مجموعه ی درهم و برهمی از رمان های امریکایی بود.

5. This shop has a good assortment of goods to choose from.
[ترجمه ترگمان]این مغازه مجموعه خوبی از اجناس را برای انتخاب دارد
[ترجمه گوگل]این فروشگاه دارای مجموعه ای مناسب از کالاهای انتخابی است

6. The shelf contained a pell - mell assortment of English novels.
[ترجمه ترگمان]قفسه کتاب مجموعه ای درهم و برهم از رمان انگلیسی بود
[ترجمه گوگل]این قفسه حاوی مجموعه ای از رمان های انگلیسی بود

7. He was dressed in an odd assortment of clothes.
[ترجمه ترگمان]او لباس عجیب و غریبی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او در مجموعه ای عجیب و غریب لباس پوشید

8. An unlikely assortment of rock stars and politicians attended the charity concert.
[ترجمه ترگمان]یک مجموعه غیر محتمل از ستارگان راک و سیاستمداران در کنسرت خیریه شرکت کردند
[ترجمه گوگل]مجموعه نامطلوب ستاره های سنگ و سیاستمداران در کنسرت خیریه حضور داشتند

9. Limited assortment stores, sometimes called box stores, stock less than 1500 items; typically they sell no items requiring refrigeration.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های زنجیره ای محدود، گاهی به عنوان انبارهای جعبه ای، کم تر از ۱۵۰۰ آیتم نامیده می شوند؛ نوعا هیچ موردی را می فروشند که به یخچال نیاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]فروشگاه های خرده فروشی محدود، گاهی اوقات به عنوان جعبه فروشگاه ها، سهام کمتر از 1500 مورد؛ به طور معمول آنها هیچ موردی را که نیاز به یخچال ندارند به فروش می رسانند

10. An assortment of small children played around the signs that asked them not to play on the grass.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از کودکان کوچک در اطراف علامت هایی که از آن ها خواسته بود تا روی چمن بازی نکنند، بازی کردند
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از بچه های کوچک در اطراف نشانه هایی که خواسته بودند آنها را در چمن بازی نکنند، پخش شد

11. The cafe serves a surprising assortment of healthy gourmet treats.
[ترجمه ترگمان]این کافه، یک مجموعه شگفت انگیز از غذای سالم را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]کافی نت یک مجموعه شگفت انگیز از رفتارهای سالم لذت بخش است

12. Likewise, at Niya were recovered a wide assortment of silks from the tomb of a mummified man and woman.
[ترجمه ترگمان]همچنین در Niya، در Niya انواع پارچه های ابریشمی را از قبر یک مرد مومیایی و یک زن پیدا کردند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، در Niya طیف گسترده ای از ابریشم از آرامگاه یک مرد و زن ممتاز را بازیابی کرد

13. We had, to the uninitiated, a bewildering assortment of electric sockets throughout the house.
[ترجمه ترگمان]ما، به طرف the، مجموعه گیج کننده ای از حفره های الکتریکی در سراسر خانه داشتیم
[ترجمه گوگل]ما تا به حال، به uninitiated، یک مجموعه بی نظیر از سوکت های الکتریکی در سراسر خانه

14. He brought in as ministers an odd assortment of incompetent relations and hangers-on.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان وزیر مجموعه ای عجیب از روابط نالایق و چوب لباسی ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان وزیران مجموعه ای عجیب و غریب از روابط نامشروع و لباسی را به ارمغان آورد

a splendid assortment of rugs

مجموعه‌ی عالی فرش


an assortment of plastic bags

هم‌جوره‌ای (مجموعه ای) از کیسه‌های پلاستیکی


پیشنهاد کاربران

مجموعه ، دسته


کلمات دیگر: