کلمه جو
صفحه اصلی

draw away


دور شدن از، جلو زدن از، جلوتر از دیگران حرکت کردن در مسابقه وغیره، دیگران را پست سرگذاشتن

انگلیسی به فارسی

جلوتر از دیگران حرکت کردن (در مسابقه و غیره)، دیگران را پست سرگذاشتن


قرعه کشی کردن، دیگران را پست سرگذاشتن، جلوتر از دیگران حرکت کردن


جملات نمونه

1. He drew away from me.
[ترجمه ترگمان]او از من دور شد
[ترجمه گوگل]او از من دور شد

2. In this match he drew away.
[ترجمه ترگمان]در این وصلت از او دور شد
[ترجمه گوگل]در این مسابقه، او را برداشت

3. One runner drew away from the pack.
[ترجمه ترگمان]یک فراری از گروه دور شد
[ترجمه گوگل]یک دونده از بسته خارج می شود

4. The leader drew away from the pack.
[ترجمه ترگمان]رهبر از گروه دور شد
[ترجمه گوگل]رهبر از بسته خارج می شود

5. As the train drew away he blew her a kiss.
[ترجمه ترگمان]همچنان که قطار حرکت می کرد، او را بوسید
[ترجمه گوگل]همانطور که قطار خارج شد، بوسه اش را تکان داد

6. Claire had seen the taxi drawing away.
[ترجمه ترگمان]کلر تاکسی را دیده بود که دور می شد
[ترجمه گوگل]کلر تاکسی را دور زد

7. She drew away, but he pulled her close again.
[ترجمه ترگمان]او خودش را کنار کشید، اما او دوباره به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]او برداشته، اما او را دوباره نزدیک کرد

8. She drew away and did not smile.
[ترجمه ترگمان]جما خود را کنار کشید و لبخند نزد
[ترجمه گوگل]او برداشت و لبخند زد

9. He began to draw away.
[ترجمه ترگمان]شروع به بیرون کشیدن کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به تسخیر کرد

10. The cars drew away, a breeze from the open window lifting Nicola's hair.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ها حرکت می کردند، نسیمی از پنجره باز که موهای نیکلا را بلند می کرد
[ترجمه گوگل]اتومبیل ها از روی پنجره باز است که بلند کردن موهای نیکولا است

11. A sign of a false prophet is a drawing away in independence from the main body of the church.
[ترجمه ترگمان]نشانه یک پیامبر نادرست، کشیده شدن از جسم اصلی کلیسا است
[ترجمه گوگل]علامت یک پیامبر دروغین، استقلال از بدن اصلی کلیسا است

12. When she became engrossed in some new work he made her preoccupation an excuse for drawing away from her.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که به کاره ای جدیدی مشغول شد، او را به بهانه ای برای نقاشی کردن از او بهانه آورد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او در برخی از کارهای جدید غوطه ور شد، او انگیزه خود را برای نقاشی از او کرد

13. Fernando drew away from her and Ruth scrambled to her feet, smoothing the creases from her dress.
[ترجمه ترگمان]دن فرنان از او دور شد و روت از او دور شد و چین های لباسش را صاف کرد
[ترجمه گوگل]فرناندو از او دور شد و روت به پاهای خود پاییز زد و صورتش را هموار کرد

14. The train drew away and Claudia was left alone on the platform.
[ترجمه ترگمان]قطار حرکت کرد و کلودیا هم روی سکوی ایستگاه تنها ماند
[ترجمه گوگل]قطار خارج شد و کلودیا تنها روی پلت فرم گذاشته شد

15. His voice was louder than he had intended and even his daughter drew away from him with a start.
[ترجمه ترگمان]صدایش بلندتر از چیزی بود که قصد داشت و حتی دخترش با تکانی از او دور شد
[ترجمه گوگل]صدای او بلندتر از آنچه که او تصور می کرد، و حتی دخترش از او شروع به زدن کرد

پیشنهاد کاربران

دور شدن

He approached her but she drew away

حرکت کردن


کلمات دیگر: