کلمه جو
صفحه اصلی

cincture


معنی : حلقه، کمربند، احاطه، کمر چیزی را بستن، احاطه کردن
معانی دیگر : احاطه سازی، دورگیری، تسمه پیچی (دور چیزی)، تنگ بندی، محوطه

انگلیسی به فارسی

کمربند، احاطه، حلقه، محوطه، احاطه کردن، کمر چیزی را بستن


cincture، احاطه، کمربند، حلقه، احاطه کردن، کمر چیزی را بستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a belt, band, or girdle.
مشابه: belt

(2) تعریف: something that encircles or surrounds, as a border.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cinctures, cincturing, cinctured
• : تعریف: to encircle, as with a belt or girdle.
مشابه: belt

• belt
encircle with a belt, encircle with a ring

مترادف و متضاد

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

کمربند (اسم)
zone, belt, girdle, seat belt, sash, cordon, waist, cincture, facia, fascia

احاطه (اسم)
environment, envelopment, surround, cincture, siege

کمر چیزی را بستن (فعل)
cincture

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

جملات نمونه

1. She was cinctured with a deer-skin apron.
[ترجمه ترگمان]اون با یه پیش بند پوست گوزن شمالی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]او با پیشانی پوست گوزن پوشانده شده بود

2. Third, it indicate the attitude to venerating expansive cincture the pursuit to fashion of intermarried and domestic faming braid and the pursuit to beauty.
[ترجمه ترگمان]سوم، نشان می دهد که نگرش نسبت به گرایش گسترده به سبک of و گیس faming داخلی و رسیدن به زیبایی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]سوم، این نشان می دهد که نگرش به احترام cincture گسترده و تعقیب و گریز از مدل موهای زوج های خانگی و تعقیب و زیبایی است

3. Cincture: The act of encircling or encompassing.
[ترجمه ترگمان]cincture: عمل محاصره شدن یا فراگیر شدن
[ترجمه گوگل]سینکورا عمل محاصره یا پوشش دادن

4. The nuns make their habits which consist of a dress, a cincture and a veil.
[ترجمه ترگمان]راهبه ها عادات خود را می سازند که شامل یک لباس، a و نقابی است
[ترجمه گوگل]راهبه ها عادت های خود را تشکیل می دهند که شامل یک لباس، یک کینکت و یک حجاب است

5. Modern albs remain a plain, lightweight, ankle-length tunic with long sleeves, with a rope cincture about the waist.
[ترجمه ترگمان]albs مدرن، لباس ساده، سبک وزن، قوزک پا با آستین بلند، با طنابی به دور کمر خود باقی می مانند
[ترجمه گوگل]آلبوم های مدرن لباس پوششی ساده، سبک وزن، مچ پا با آستین بلند با سینتکس طناب در حدود کمر

6. Robes are a gown of up to ankle-length, with typically long sleeves, and designed to be worn with no cincture.
[ترجمه ترگمان]رداهای Robes به بلندی قوزک پا هستند و عموما آستین های بلند دارند و به گونه ای طراحی شده اند که به هیچ وجه استفاده نشود
[ترجمه گوگل]روپوش یک لباس تا طول مچ پا، با شلوار معمولی طولانی است و طراحی شده است که بدون سینکورت پوشیده می شود

7. This paper discusses causation and preventing measure of settlement difference in high and low stride building, and points out characteristic and feasibility to use cincture constructing later.
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد علیت و جلوگیری از اندازه گیری اختلاف در ساختمان بلند بالا و پایین بحث می کند و مشخصه و امکان استفاده از cincture را پس می دهد
[ترجمه گوگل]در این مقاله مسائل مربوط به علت و جلوگیری از اندازه گیری تفاوت های حل و فصل در ساختمان های بالا و پایین وجود دارد و اشاره به ویژگی و امکان استفاده از ساختن cincture بعدا

8. Tunics remained the primary article of clothing, typically knee-length to ankle-length, usually with a cincture.
[ترجمه ترگمان]tunics اولین ماده از پوشاک، معمولا مفصل زانو تا قوزک پا، معمولا با یک cincture بود
[ترجمه گوگل]تونیک باقی می ماند ماده اولیه لباس، معمولا طول زانوی تا طول مچ پا، معمولا با یک سینکورت


کلمات دیگر: