کلمه جو
صفحه اصلی

billed


معنی : دارای نوک، ثبت شده در صورتحساب یا لیست
معانی دیگر : منقاردار

انگلیسی به فارسی

دارای نوک، منقاردار، ثبت‌شده در صورت‌حساب یا لیست


صورت حساب، دارای نوک، ثبت شده در صورتحساب یا لیست


انگلیسی به انگلیسی

• charged

مترادف و متضاد

دارای نوک (صفت)
billed

ثبت شده در صورتحساب یا لیست (صفت)
billed

announced


Synonyms: publicized, advertised


جملات نمونه

1. they are billed to appear on the stage together
قرار است با هم بر صحنه ظاهر شوند.

2. Some patients are receiving what has been billed as a revolutionary treatment.
[ترجمه ترگمان]برخی از بیماران آنچه را که به عنوان یک درمان انقلابی در نظر گرفته شده است دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از بیماران دریافت آنچه را که به عنوان یک درمان انقلابی صورت گرفته است، دریافت می کنند

3. He was billed as the new Tom Cruise.
[ترجمه ترگمان]تام کروز جدید نام داشت
[ترجمه گوگل]او به عنوان تازه وارد تام کروز بود

4. The businessman was billed for delinquent taxes.
[ترجمه ترگمان]این تاجر مالیات های delinquent را پرداخت کرده است
[ترجمه گوگل]بازرگان برای مالیات های غرامت جریمه شد

5. The management billed the play for a week.
[ترجمه ترگمان]مدیریت این نمایش را برای یک هفته مطرح کرد
[ترجمه گوگل]مدیریت یک بازی را برای یک هفته پرداخت کرد

6. I was billed for equipment that I didn't order.
[ترجمه ترگمان]برای وسایلی که سفارش نداده بودم، می گشتم
[ترجمه گوگل]من برای تجهیزاتی که من سفارش نکردم بودجه داشتم

7. The young author was billed as 'the new Beckett'.
[ترجمه ترگمان]نویسنده جوان به عنوان کارآگاه جدید به نام بکت نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]نویسنده جوان به عنوان 'بکت جدید' صورت حساب شد

8. She was billed to play the Red Queen in Snow White.
[ترجمه ترگمان]او برای بازی با ملکه قرمز در وایت سفید مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او برای بازی 'ملکه سرخ' در سفید برفی مبلغی پرداخت کرد

9. A new actress was billed for next week.
[ترجمه ترگمان]یک بازیگر جدید هفته آینده در این شهر کار می کرد
[ترجمه گوگل]یک بازیگر جدید برای هفته آینده صورت حساب می شود

10. The concert was billed as 'A Night of Magic'.
[ترجمه ترگمان]کنسرت به عنوان یک شب سحر و جادو شروع شد
[ترجمه گوگل]این کنسرت به عنوان 'شب سحر و جادو' صورت می گیرد

11. She is billed to appear as Jane.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان جین به اینجا آمده
[ترجمه گوگل]او به عنوان جین ظاهر شده است

12. You will be billed monthly for the service.
[ترجمه ترگمان]شما ماهیانه به شما خدمت می کنید
[ترجمه گوگل]شما برای خدمات هر ماهه به صورت ماهیانه می شوید

13. The new actor was billed for this week.
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه تازه کار در این هفته به اینجا آمده بود
[ترجمه گوگل]این بازیگر جدید برای این هفته صورتحساب گذاشته شده است

14. She was billed to speak on 'China-Yesterday and Today'.
[ترجمه ترگمان]او در مورد چین - دیروز و امروز صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او برای 'چین-دیروز و امروز' سخنرانی کرد

15. Johnson was billed to speak at two conferences.
[ترجمه ترگمان]جانسون در دو کنفرانس صحبت کرد
[ترجمه گوگل]جانسون در دو کنفرانس سخنرانی کرد

پیشنهاد کاربران

be billed as=to advertise or describe sb or sth in a particular way, especially to make them sound interesting or important= macmillandictionary. com
be billed as = به عنوان . . . تبلیغ شدن


کلمات دیگر: