کلمه جو
صفحه اصلی

dillydally


(به واسطه تردید و دودلی) وقت تلف کردن، من من کردن، این دست آن دست کردن، اتلاف وقت کردن، بیهوده وقت گذراندن، دل دل کردن، دوبشک بودن، تاخیرکردن

انگلیسی به فارسی

اتلاف وقت کردن، بیهوده وقت گذراندن


به سختی، اتلاف وقت کردن، بیهوده وقت گذراندن


انگلیسی به انگلیسی

• (slang) stall, procrastinate, put off until a later time; dawdle, waste time, loiter

جملات نمونه

1. Quit dillydallying;are you going or not?
[ترجمه Hanieh] فس فس نکن، میای یا نه؟
[ترجمه ترگمان]بی چونه نزن، می روی یا نه؟
[ترجمه گوگل]ترک خستگی ناپذیر؛ آیا می خواهید یا نه؟

2. Don't dillydally - just get your things and let's go!
[ترجمه ترگمان]دیر نکن - فقط وسایلت رو جمع کن و بیا بریم!
[ترجمه گوگل]نگران نباشید - فقط چیزهای خود را دریافت کنید و بگذارید برویم!

3. If you dillydally about any longer, we shall miss our plane.
[ترجمه ترگمان]اگر مدت بیشتری dillydally، ما plane از دست خواهیم داد
[ترجمه گوگل]اگر شما در مورد هر گونه دیگر، ما هواپیما خود را از دست

4. Don't dilly-dally, just get on with it!
[ترجمه ترگمان]زود باش، زود باش، زود باش!
[ترجمه گوگل]با دقت نکنید، فقط با آن برخورد کنید!

5. Don't dilly-dally on the way home from school.
[ترجمه ترگمان]در راه بازگشت از مدرسه با dally خود را تلف نکن
[ترجمه گوگل]در خانه از مدرسه نترسید

6. They dillydallied with dessert.
[ترجمه ترگمان] اونا دسر رو با دسر درست کردن
[ترجمه گوگل]آنها با دسر مخلوط شدند

7. Stop dillydallying over your work.
[ترجمه ترگمان]چونه زدن به کارت رو بس کن
[ترجمه گوگل]متوقف کردن کار بیش از حد

8. Stop dilly-dallying and get dressed!
[ترجمه ترگمان]دیگه دیر نکن و لباس بپوش
[ترجمه گوگل]متوقف بمانید و لباس بپوشید!

9. Don't dillydally. It's time for going to school.
[ترجمه ترگمان]وقت تلف نکن وقت رفتن به مدرسه است
[ترجمه گوگل]نگران نباش وقت رفتن به مدرسه است

10. Students had no time to dillydally in the school cafeteria.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان وقت رفتن به کافه تریای مدرسه وقت نداشتند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان زمان زیادی برای رفتن به مدرسه در کافه تریا نداشتند

Hey, stop dilly-dallying and start getting ready to go.

ای بابا دست از دو دلی بردار و برای رفتن آماده شو.


پیشنهاد کاربران

دست دست کردن � وقت تلف کردن� این پا و آن پا کردن

فس فس کردن

فس فس نکن


Dilly - dally :
Verb - intransitive
هدر دادن وقت ( به علت قادر نبودن به تصمیم گیری درباره ی چیزی )


کلمات دیگر: