کلمه جو
صفحه اصلی

diminished


معنی : تقلیل یافته، کاسته، کاهیده
معانی دیگر : کاسته شده، کوچک شده، خفیف (یا تحقیر) شده، (موسیقی) کاسته (به مقدار یک نیم گام)، adj : تقلیل یافته

انگلیسی به فارسی

تقلیل یافته، کاسته، کاهیده


کاسته، تقلیل یافته، کاهیده


انگلیسی به انگلیسی

• lessened, reduced, decreased, made smaller

مترادف و متضاد

تقلیل یافته (صفت)
depauperate, diminished

کاسته (صفت)
diminished

کاهیده (صفت)
diminished

جملات نمونه

1. her illness diminished our fun
بیماری او عیش ما را منقص کرد.

2. desertions and deaths diminished the number of his soldiers
فرار و مرگ و میر شمار سربازان او را تقلیل داد.

3. her strength has diminished consideably
نیروی او به طور قابل ملاحظه ای کم شده است.

4. The campers 'food supply gradually diminished as the days wore on.
[ترجمه ترگمان]غذای campers به تدریج کاهش یافت و روزها به پایان رسید
[ترجمه گوگل]عرضه مواد غذایی اردوگاه ها به تدریج کاهش می یافت، همانطور که روزها در آن قرار داشتند

5. The dry spell quickly diminished our water suply.
[ترجمه ترگمان]افسون خشک به سرعت از آب جاری ما کاسته شد
[ترجمه گوگل]طلسم خشک به سرعت آب ما را کاهش داد

6. His strength has diminished over the years.
[ترجمه ترگمان]در طی این سال ها قدرتش تحلیل رفته
[ترجمه گوگل]قدرتش در طول سالها کاهش یافته است

7. The party's share of the electorate has diminished steadily.
[ترجمه ترگمان]قسمت حزب of به طور یکنواخت تقلیل یافته
[ترجمه گوگل]سهم حزب از رای دهندگان به طور پیوسته کاهش یافته است

8. The threat of nuclear war has diminished.
[ترجمه ترگمان]تهدید جنگ هسته ای کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]تهدید جنگ هسته ای کاهش یافته است

9. His influence has diminished with time.
[ترجمه ترگمان]نفوذ او با گذشت زمان کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]نفوذ او با زمان کاهش یافته است

10. Several unpopular measures diminished the government's popularity.
[ترجمه ترگمان]چندین معیار غیر محبوب محبوبیت دولت را کاهش دادند
[ترجمه گوگل]چندین اقدام ناخوشایند محبوبیت دولت را کاهش داد

11. This could mean diminished public support for the war.
[ترجمه ترگمان]این می تواند به معنای کاهش حمایت عمومی از جنگ باشد
[ترجمه گوگل]این به معنی کاهش حمایت عمومی برای جنگ است

12. The accused pleaded not guilty on grounds of diminished responsibility.
[ترجمه ترگمان]این متهم به دلیل کاهش مسئولیت خود گناهکار شناخته نشده است
[ترجمه گوگل]متهم متهم به محکومیت مسئولیت کمتری نیست

13. What he did has seriously diminished him in many people's eyes.
[ترجمه ترگمان]کاری که او کرد واقعا او را در چشم بسیاری از مردم تقلیل داده بود
[ترجمه گوگل]آنچه که او انجام داده است، او را در چشم بسیاری از مردم کاهش داده است

14. Suddenly the wind diminished and the seas grew calm again.
[ترجمه ترگمان]ناگهان باد کاسته شد و دریا دوباره آرام گرفت
[ترجمه گوگل]ناگهان باد کم شد و دریاها دوباره آرام شد

15. The country diminished the revenue by reducing tax.
[ترجمه ترگمان]این کشور درآمد را با کاهش مالیات کاهش داد
[ترجمه گوگل]کشور با کاهش مالیات، درآمد خود را کاهش داد

پیشنهاد کاربران

از بین رفتن

کم شده، کاهش یافته، باریک شده، کم ارزش شده

تنزل یافتن

مختل شدن

in the diminished dimensions.
در ابعاد کاهش یافته


کلمات دیگر: