کلمه جو
صفحه اصلی

dicky


معنی : پیش بند، خر، یقه پیراهن، زوج یا زوجه، باوضع نا مرغوب
معانی دیگر : رجوع شود به: dickey، (انگلیس - عامیانه) بیمار، خراب، پرنده کوچک

انگلیسی به فارسی

خر، یقه پیراهن، پیش‌بند، زوج یا زوجه، با وضع نامرغوب، پرنده کوچک


دیکینی، خر، یقه پیراهن، پیش بند، باوضع نا مرغوب، زوج یا زوجه


انگلیسی به انگلیسی

• collar; removable shirt front; small rear seat; small bird
sick, unwell; faulty; not reliable

مترادف و متضاد

پیش بند (اسم)
apron, pinafore, dickey, dicky

خر (اسم)
fool, dickey, dicky, ass, donkey, stupid person

یقه پیراهن (اسم)
dickey, dicky

زوج یا زوجه (صفت)
dickey, dicky

با وضع نامرغوب (صفت)
dickey, dicky

جملات نمونه

1. a dicky heart
قلب بیمار

a dicky heart

قلب بیمار



کلمات دیگر: