1. to dichotomize animals into vertebrates and invertebrates
جانوران را به دو دسته ی مهره داران و بی مهرگان بخش کردن
2. The S2 sequence is a tripartition dichotomize sequence, include the LST, TST and HST, further divided 3 parasequence formations and 12 parasequence.
[ترجمه ترگمان]دنباله S۲ یک دنباله tripartition tripartition است که شامل the، TST و HST است که به دو شکل parasequence و ۱۲ parasequence تقسیم شده است
[ترجمه گوگل]توالی S2 یک ترتیب سهبعدی dichotomize است، شامل LST، TST و HST، بیشتر 3 سازند parasequence و 12 parasequence را تقسیم کرد
3. The S1 sequence is a dichotomize sequence, include the TST and the RST, further divided 3 parasequence formations and 9 parasequence.
[ترجمه ترگمان]دنباله S۱ یک توالی dichotomize است، شامل the و the، که بیشتر به شکل ۳ parasequence و ۹ parasequence تقسیم شده است
[ترجمه گوگل]توالی S1 یک ترتیب دوگانگی است، شامل TST و RST است، بیشتر 3 سازه parasequence و 9 parasequence تقسیم شده است
4. Whether to dichotomize or even multichotomize the matter, how and where to draw the dividing line, all this is based on some special knowledge and practical purpose.
[ترجمه ترگمان]این که چگونه و چه در مورد این موضوع بحث کنیم، چطور و کجا خط جداکننده را ترسیم کنیم، همه اینها براساس برخی از دانش خاص و هدف کاربردی است
[ترجمه گوگل]این که آیا به موضوع دوچندان می شود یا حتی چند چکیده شدن، چگونگی و جایی که خط تقسیم می شود، این همه بر اساس برخی از دانش های ویژه و اهداف عملی است
5. The tendency to dichotomize is stubbornly pervasive in human thought.
[ترجمه ترگمان]گرایش به dichotomize سرسختانه در تفکر بشر فراگیر است
[ترجمه گوگل]تمایل به تقسیم بندی در تفکر بشریت فراگیر است
6. First, I want to underline the arbitrary nature of any attempt to dichotomize self-strategies into two genders.
[ترجمه ترگمان]اول، من می خواهم ماهیت خودسرانه هر تلاشی برای dichotomize استراتژی های خود به دو جنس را مشخص کنم
[ترجمه گوگل]اولا، من می خواهم که ماهیت دلخواه هر گونه تلاش برای استراتژی خودمختاری را به دو جنس تقسیم کنم
7. Nor are things simply "different. " They are "allotropic. " In such journals writers never "divide anything. " They " dichotomize " or "bifurcate" things.
[ترجمه ترگمان]همه چیز به سادگی \"متفاوت\" نیستند در چنین مجلاتی هیچ چیزی \" \" \"یا\" \" \"(things things)\" (divide They)\"(are They)\" (are They)\"(are They)\" یا \"things\" (things things)\"(are They)\" (are They)\"(are They\")\"(are They\")\"یا\" things \"(things things)\" (are They)\"(are They\")
[ترجمه گوگل]چیزها به سادگی متفاوت نیستند 'آنها' آلوتروپیک هستند در چنین مجلات نویسندگان هرگز چیزی را تقسیم نمی کنند 'آنها' dichotomize 'و یا' دوچرخه سواری 'چیزهایی
8. Previous studies have debated over the issue and mainly dichotomize the Sino-foreign business relationship in terms of competition.
[ترجمه ترگمان]مطالعات پیشین بر سر این موضوع بحث کرده و به طور عمده بر روابط تجاری چین و خارجی در زمینه رقابت تاکید دارند
[ترجمه گوگل]مطالعات قبلی درباره این موضوع بحث کرده اند و عمدتا روابط تجاری چین و خارج از کشور را از لحاظ رقابت تغییر می دهند
9. This result suggested that the projection of the spinal motoneurons was able to dichotomize to the femoral nerve and low back muscles.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه نشان داد که تصویر ستون فقرات motoneurons قادر به انتقال به عصب ران و ماهیچه های پایین کمر بود
[ترجمه گوگل]این نتیجه نشان داد که پیش بینی موتورهای نورون نخاعی قادر بود به عصب فمورال و عضلات کم پشت بپردازد
10. The background to this mania is decidedly bleak and desolate. I don't think it is right to dichotomize art as "crazy" or "not crazy".
[ترجمه ترگمان]پس زمینه این شیفتگی، قطعا غم انگیز و متروک است فکر نمی کنم حق با dichotomize به عنوان \"دیوانه\" یا \"دیوانه\" باشد
[ترجمه گوگل]پس زمینه این شیدایی قطعا غلیظ و ویرانگر است من فکر نمی کنم درست باشد که هنر را 'دیوانه' یا 'دیوانه' کنم