کلمه جو
صفحه اصلی

misfit


معنی : ناجور، غیر متجانس با محیط
معانی دیگر : (آدم) نامتجانس، وصله ی ناجور، ناتو، بی سلوک، غیرقابل معاشرت، نامناسب برای شغل خود، نابرازنده (به ویژه جامه ای که به پوشنده نمی آید)، بدجفت کردن، وصله ی ناجور زدن، ناجور کردن یا شدن، نخاله

انگلیسی به فارسی

غیر متجانس با محیط، ناجور، نخاله


اشتباه، غیر متجانس با محیط، ناجور


انگلیسی به انگلیسی

• someone not suitable for a given position or environment; someone dressed inappropriately; incompatibility; someone who will not succeed
a misfit is a person who is not easily accepted by other people, often because their behaviour is very different from everyone else's.

مترادف و متضاد

ناجور (صفت)
incompatible, dissonant, inept, foreign, incorrect, inappropriate, dissimilar, uneven, piebald, squally, sorry, cockeyed, inconvenient, disparate, inconsistent, misfit, heterogeneous, unfit, ill-sorted, inapplicable, inconsonant

غیر متجانس با محیط (صفت)
misfit

nonconformist


Synonyms: beatnik, bohemian, different breed, dissenter, dissident, dropout, eccentric, fish out of water, freak, individualist, lone wolf, loser, oddball, odd man out, offbeat, outsider, weirdo


جملات نمونه

1. I was a bit of a social misfit at college because I didn't like going out in the evenings.
[ترجمه ترگمان]من به خاطر این که شب ها از بیرون رفتن خوشم نمی اومد، من یه bit
[ترجمه گوگل]من کمی از سوء تفاهم اجتماعی در کالج بودم، زیرا در آن شب دوست ندارم بیرون بروم

2. He always feel a bit of a misfit in the business world.
[ترجمه ترگمان]او همیشه کمی ناجور در دنیای کسب وکار احساس می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه در دنیای کسب و کار احساس گناه می کند

3. He always felt a bit of a misfit in the business world.
[ترجمه ترگمان]او همیشه کمی ناجور در دنیای کسب وکار احساس می کرد
[ترجمه گوگل]او همیشه احساس ناامیدی در دنیای کسب و کار داشت

4. I was very conscious of being a misfit at school.
[ترجمه ترگمان]من کاملا هوشیار بودم که یه مریض تو مدرسه باشم
[ترجمه گوگل]من خیلی آگاه بودم که در مدرسه نامطلوب است

5. However, as they say, once a misfit, always a misfit!
[ترجمه ترگمان]با این حال، همانطور که آن ها می گویند، یک فرد ناجور، همیشه ناجور است
[ترجمه گوگل]با این حال، همانطور که می گویند، یک بار ناسازگار، همیشه یک اشتباه است!

6. The trousers misfit her.
[ترجمه ترگمان]شلوارش از تنش جدا شده بود
[ترجمه گوگل]شلوار او را نادیده میگیرد

7. Ostensibly a social misfit, he is most at home with his new books, old records and middle-aged pet Labrador.
[ترجمه ترگمان]او که از نظر اجتماعی متفاوت است، در خانه با کتاب های جدیدش، سوابق قدیمی و لابرادور (aged pet)مشهور است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک سوء تفاهم اجتماعی، او بیشتر با کتاب های جدید خود، پرونده های قدیمی و لابرادور حیوان خانگی میانه سال است

8. She was conscious of being a misfit, and that was a great understatement.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که او با عقل جور در می اید، و این به حد کافی دست کم بود
[ترجمه گوگل]او از ناسازگاری آگاه بود و این بسیار بدی بود

9. I was a social misfit at school.
[ترجمه ترگمان]من یه misfit تو مدرسه بودم
[ترجمه گوگل]من در مکتب مصیبت اجتماعی بودم

10. What did the misfit of science do now?
[ترجمه ترگمان]the علمی دیگه چی کار کرده؟
[ترجمه گوگل]در حال حاضر علت ناسازگاری علم چیست؟

11. Their misfit coats were heavy with melted snow and turned up at the collars.
[ترجمه ترگمان]coats با برف آب شده از برف آب شده بودند و به یقه ها نگاه می کردند
[ترجمه گوگل]کتهای نامناسب آنها با برف ذوب شده و در انتهای گردن قرار گرفته است

12. In the case of considering the misfit dislocation, relaxed lattice mismatch, the radius of curvature and density of misfit dislocation were calculated.
[ترجمه ترگمان]در مورد در نظر گرفتن جابجایی ناجور، عدم انطباق شبکه، شعاع انحنای و چگالی نابجایی ناجور محاسبه شد
[ترجمه گوگل]در مورد در نظر گرفتن جابجایی نامناسب، عدم انطباق شبکه آرام، شعاع انحنای و تراکم ناهماهنگی محاسبه شده است

13. I didn't really know anyone at the party, so I felt a bit of a misfit.
[ترجمه ترگمان]من واقعا کسی رو توی مهمونی نمی شناختم واسه همین یه کم گیج شدم
[ترجمه گوگل]من واقعا کسی را در حزب نمی دانم، بنابراین کمی احساس غم و اندوه کردم

14. I have been made to feel a social and psychological misfit for not wanting children.
[ترجمه ترگمان]من ایجاد یک فرد اجتماعی و روانی برای عدم تمایل کودکان کرده ام
[ترجمه گوگل]من برای احساس عدم رضایت اجتماعی و روانشناختی برای خواندن فرزندان احساس کردم

15. Hall gives a funny and moving account of the misfit schoolchild latching on to the new arrival.
[ترجمه ترگمان]به محض ورود تازه وارد، هال یک گزارش خنده دار و تکان دهنده را از افراد مختلف ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]هال می دهد یک حساب کاربری خنده دار و جابجایی از دانش آموزان ناسازگار را برای ورود تازه وارد می کند

پیشنهاد کاربران

مثل دیگران نبودن

عدم برازش

آدم نخاله

ناسازگار

آدم ناسازگار و ناهماهنگ با جمع و جامعه


کلمات دیگر: