کلمه جو
صفحه اصلی

bimetallic


معنی : دو فلزی، دارای دو نوع پول رایج
معانی دیگر : دارای دو فلز، وابسته به دو فلز

انگلیسی به فارسی

دو فلزی، دارای دو نوع پول رایج


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: composed of two metals.

(2) تعریف: pertaining to the use of gold and silver as a monetary standard.

• composed of two metals; alloy of two metals which expand differently in heat

مترادف و متضاد

دو فلزی (صفت)
bimetal, bimetallic

دارای دو نوع پول رایج (صفت)
bimetallic

جملات نمونه

1. Customers include makers of heating elements and bimetallic strips for thermostats.
[ترجمه ترگمان]مشتریان شامل makers عناصر گرمایشی و نوارهای bimetallic برای thermostats هستند
[ترجمه گوگل]مشتریان شامل سازندگان عناصر گرما و نوار دو فلزی برای ترموستات هستند

2. This paper introduces a method of non-touch detecting bimetallic strip based on digital image processing technology.
[ترجمه ترگمان]این مقاله روشی را برای تشخیص نوار bimetallic مبتنی بر فن آوری پردازش تصویر دیجیتال معرفی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله یک روش غیر خطی شناسایی نوار دو فلزی را بر اساس تکنولوژی پردازش تصویر دیجیتالی معرفی می کند

3. The bimetallic thermometer should note the products model. test range, fix screw, protect pipe length, shield diameter, accuracy and other technique parameter.
[ترجمه ترگمان]دماسنج bimetallic باید مدل محصولات را یادداشت کند دامنه تست، پیچ اصلاح، حفاظت قطر سپر، دقت و پارامتر روش دیگر
[ترجمه گوگل]دماسنج دو فلزی باید مدل محصول را توجه داشته باشد محدوده آزمایش، ثابت پیچ، حفاظت از طول لوله، قطر سپر، دقت و سایر پارامترهای تکنیک

4. A new bimetallic basicity catalyst used for synthesis of methyl isobutyl ketone from acetone and hydrogen.
[ترجمه ترگمان]یک کاتالیزور جدید خاصیت بازی bimetallic برای سنتز متیل آمونیوم کتون از استون و هیدروژن استفاده می شود
[ترجمه گوگل]کاتالیست پایه ای دوقطبی جدید برای سنتز متیل ایزووبیل کتون از استون و هیدروژن استفاده می شود

5. CO hydrogenation catalyzed in heterogeneous system by supported bimetallic cluster has been studied in the light of the effect of reaction temperature, time and support.
[ترجمه ترگمان]کاتالیز hydrogenation CO در سیستم ناهمگن با پشتیبانی خوشه bimetallic با توجه به تاثیر دما، زمان و پشتیبانی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]هیدروژناسیون CO کاتالیز شده در سیستم ناهمگن توسط خوشه دوتایی پشتیبانی شده با توجه به اثر دما، زمان و حمایت از واکنش مورد مطالعه قرار گرفته است

6. In bimetallic thermometers a defined bending or change in the curvature of a bimetallic strip is brought about by a change in temperature.
[ترجمه ترگمان]در thermometers bimetallic یک خمش و یا تغییر در انحنای یک نوار bimetallic توسط یک تغییر در دما ارایه شده است
[ترجمه گوگل]در دماسنجهای دو فلزی، تغییر خمشی یا تغییر شکل انحنای یک نوار دو فلزی با تغییر درجه حرارت ایجاد می شود

7. Cu - Ag Bimetallic powers which were similar to the copper powders, were prepared by substitutional reaction method.
[ترجمه ترگمان]این مواد با استفاده از روش واکنش substitutional تهیه شدند
[ترجمه گوگل]قدرت Cu - Ag با دوام مایع که مشابه با پودر مس بود، با روش واکنش جایگزین تهیه شد

8. Classical lamination theory and bimetallic strip model were used to predict the thermal residual stresses in the bonded surfaces.
[ترجمه ترگمان]برای پیش بینی تنش های پسماند حرارتی در سطوح اتصال یافته از مدل lamination کلاسیک و مدل bimetallic استفاده شد
[ترجمه گوگل]برای پیش بینی تنش های باقی مانده حرارتی در سطوح پیوندی، از تئوری لایه بندی کلاسیک و مدل نوار دو فلزی استفاده شده است

9. WSS series bimetallic thermometers are designed to directly measure low and medium temperature of fluid steam.
[ترجمه ترگمان]thermometers WSS series برای اندازه گیری مستقیم دمای متوسط و متوسط بخار مایع طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]دماسنج دو سنجی سری WSS برای اندازه گیری دمای پایین و متوسط ​​بخار مایع طراحی شده است

10. The fracture toughness of the bimetallic interfaces is lower than those of respective counterpart metals.
[ترجمه ترگمان]چقرمگی شکست سطح شکست bimetallic نسبت به دیگر فلزات مربوطه مربوطه پایین تر است
[ترجمه گوگل]چقرمگی شکست واسطهای دو فلزی کمتر از فلزات مشابه آن است

11. Insert the zinc and copper bimetallic probes of this electric clock into potatoes (or apples, cucumbers-even salt water or soda pop) and watch as the digital readout comes alive.
[ترجمه ترگمان]قرار دادن the روی مس و مس در این ساعت الکتریکی به سیب زمینی ها (یا سیب، خیار - حتی آب شور یا نوشابه)و مشاهده کنید که readout دیجیتال زنده است
[ترجمه گوگل]پروب های دوتایی مس و روی این ساعت الکتریکی را به سیب زمینی (یا سیب، خیار، حتی آب نمک یا پودر سدیم) وارد کنید و به عنوان خوانده شده دیجیتال زنده بمانید

12. Determining the bimetallic strip state by comparing- the grayscale of the region near the center of it, and giving out the result.
[ترجمه ترگمان]تعیین وضعیت نوار لغزش با مقایسه - the منطقه در نزدیکی مرکز آن و دادن نتیجه
[ترجمه گوگل]تعیین وضعیت نوار نوار دو فلزی با مقایسه مقیاس خاکستری منطقه در نزدیکی مرکز آن و دادن نتیجه

13. WSS series bimetallic thermometer, measurable - 80 ~ + 500 ℃ within the scope of temperature, and on - site instruction.
[ترجمه ترگمان]series سری WSS، قابل اندازه گیری - ۸۰ + ۵۰۰ درجه سانتی گراد در محدوده دما، و دستورالعمل در سایت
[ترجمه گوگل]دماسنج دو سنجی سری WSS، قابل اندازه گیری - 80 ~ 500 ℃ در محدوده دما، و در محل آموزش

14. The bimetallic catalyst for bimodal molecular weight distribution polyethylene was also introduced briefly.
[ترجمه ترگمان]کاتالیزگر bimetallic برای توزیع وزن مولکولی bimodal نیز به طور خلاصه معرفی شد
[ترجمه گوگل]کاتالیست دوتایی برای توزیع وزن مولکولی bimodal پلی اتیلن نیز به طور خلاصه معرفی شد

15. A bimetallic strip bends when heated.
[ترجمه ترگمان]یک نوار تیر چوبی وقتی گرم می شود خم می شود
[ترجمه گوگل]نوار دو لایه وقتی گرم می شود خم می شود


کلمات دیگر: