بطور غریب
outlandishly
بطور غریب
انگلیسی به فارسی
بی ادبانه
انگلیسی به انگلیسی
• strangely, unusually, oddly
جملات نمونه
1. You know, things are moving outlandishly quick for me right now.
[ترجمه ترگمان] میدونی، الان اوضاع داره برام سریع پیش میره
[ترجمه گوگل]می دانید، همه چیز در حال حاضر به سرعت بی نظیر است
[ترجمه گوگل]می دانید، همه چیز در حال حاضر به سرعت بی نظیر است
2. The Bavarian was outlandishly dressed in lederhosen.
[ترجمه ترگمان] The ها رو برام یه لباس عوض کردن
[ترجمه گوگل]باواریا به طور غریزی در لرد هاوس لباس پوشید
[ترجمه گوگل]باواریا به طور غریزی در لرد هاوس لباس پوشید
3. I was wrong. Not only is training my dog outlandishly difficult, it is also heartbreaking.
[ترجمه ترگمان]من اشتباه می کردم نه تنها تربیت سگ من دشوار است، بلکه مایه دل شکستگی هم هست
[ترجمه گوگل]من اشتباه میکردم نه تنها آموزش سگ من به سختی دشوار است، بلکه دلهره آور است
[ترجمه گوگل]من اشتباه میکردم نه تنها آموزش سگ من به سختی دشوار است، بلکه دلهره آور است
4. In fact, my earliest conscious tactic to hide my homosexuality involved being outlandishly homophobic .
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، اولین تاکتیک conscious برای پنهان کردن همجنس گرایی من در رابطه با همجنس گرایی (همجنس گرایی)است
[ترجمه گوگل]در حقیقت، اولین تاکتیک آگاهانه من برای مخفی کردن همجنسگرایی من در این است که به طور ناخوشایند همجنسگرا هستم
[ترجمه گوگل]در حقیقت، اولین تاکتیک آگاهانه من برای مخفی کردن همجنسگرایی من در این است که به طور ناخوشایند همجنسگرا هستم
5. His books, which include Awakenings and The Man Who Mistook His Wife for a Hat, introduced readers to indelible tales of patients with almost outlandishly peculiar brain disorders.
[ترجمه ترگمان]کتاب های او، که شامل awakenings و مردی که همسر او را برای کلاه انتخاب می کند، خوانندگان را به داستان های ماندگاری از بیماران با اختلالات مغزی خاص outlandishly معرفی کرد
[ترجمه گوگل]کتاب های او که شامل بیداری و مردی است که از همسرش برای کلاهبرداری استفاده می کرد، خوانندگان را به داستان های ناخوشایند بیماران مبتلا به اختلالات مغزی تقریبا غریبه غیرمعمول معرفی کرد
[ترجمه گوگل]کتاب های او که شامل بیداری و مردی است که از همسرش برای کلاهبرداری استفاده می کرد، خوانندگان را به داستان های ناخوشایند بیماران مبتلا به اختلالات مغزی تقریبا غریبه غیرمعمول معرفی کرد
6. George Clooney and Donatella Versace have houses down the road, and outlandishly expensive Riva speedboats occasionally rush by on the water.
[ترجمه ترگمان]\"جورج کلونی\" (جورج کلونی)و \"Donatella Versace\" در این جاده زندگی می کنند، و outlandishly speedboats گران قیمت با قایق های تندرو به سرعت به سوی آب سرازیر می شوند
[ترجمه گوگل]جورج کلونی و دوناتلا ورساچی خانه های پایین جاده ای دارند و قایق های قایقرانی Riva غریب گرانقیمت گاهی اوقات بر روی آب عجله می کنند
[ترجمه گوگل]جورج کلونی و دوناتلا ورساچی خانه های پایین جاده ای دارند و قایق های قایقرانی Riva غریب گرانقیمت گاهی اوقات بر روی آب عجله می کنند
7. The last time I visited Huaxi in 200 it was building a cluster of giant pagodas, which then appeared outlandishly large compared to everything else in the village.
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که از Huaxi در سن ۲۰۰ سالگی دیدن کردم، در حال ساخت گروهی از pagodas عظیم الجثه pagodas بود که در مقایسه با هر چیز دیگری در روستا خیلی بزرگ به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]آخرین بار که من در 200 سالگی از Huaxi بازدید کردم، خوشه ای از pagodas غول پیکر را ساختم که در مقایسه با هر چیز دیگری در روستا بی نظیر بزرگ بود
[ترجمه گوگل]آخرین بار که من در 200 سالگی از Huaxi بازدید کردم، خوشه ای از pagodas غول پیکر را ساختم که در مقایسه با هر چیز دیگری در روستا بی نظیر بزرگ بود
پیشنهاد کاربران
outlandishly ( adv ) = به طرز عجیب و غریب ، به طور غیر عادی، به طور نا متعارف ، به طور غیر معمول
Definition = به طوری عجیب و غیرمعمول و پذیرفتن یا پسندیدن آن دشوار باشد/
examples
1 - He was wearing an outlandishly colourful suit.
او کت و شلواری به طور نامتعارف رنگارنگ به تن داشت.
2 - She was dressed outlandishly.
او لباس عجیب و غریبی پوشیده بود.
3 - Rebellious youth in many countries dress outlandishly
جوانان سرکش در بسیاری از کشورها لباس های عجیب و غریب می پوشند
4 - Her ideas for the project are outlandishly unrealistic.
ایده های او برای این پروژه به طور نامتعارفی غیرواقعی است.
Definition = به طوری عجیب و غیرمعمول و پذیرفتن یا پسندیدن آن دشوار باشد/
examples
1 - He was wearing an outlandishly colourful suit.
او کت و شلواری به طور نامتعارف رنگارنگ به تن داشت.
2 - She was dressed outlandishly.
او لباس عجیب و غریبی پوشیده بود.
3 - Rebellious youth in many countries dress outlandishly
جوانان سرکش در بسیاری از کشورها لباس های عجیب و غریب می پوشند
4 - Her ideas for the project are outlandishly unrealistic.
ایده های او برای این پروژه به طور نامتعارفی غیرواقعی است.
کلمات دیگر: