کلمه جو
صفحه اصلی

chiselled


معنی : مخروط، چوب اسکنه خورده، اسکنه مانند
معانی دیگر : chiseled : چوب اسکنه خورده

انگلیسی به فارسی

( chiseled =) چوب اسکنه‌خورده، اسکنه‌مانند


انگلیسی به انگلیسی

• well-shaped, carved as if with a chisel

مترادف و متضاد

مخروط (صفت)
cut, chiseled, chiselled

چوب اسکنه خورده (صفت)
chiseled, chiselled

اسکنه مانند (صفت)
chiseled, chiselled

جملات نمونه

1. a finely chiselled table
میز ظریف و خوش ساخت

2. a statue chiselled out of marble
تندیسی که از مرمر تراشیده شده است

3. Martin chiselled a hole in the door for the new lock.
[ترجمه ترگمان]مارتین یک سوراخ در در را برای قفل جدید قفل کرد
[ترجمه گوگل]مارتین یک سوراخ در قفل برای قفل جدید ایجاد کرد

4. A name was chiselled into the stone.
[ترجمه ترگمان]نامی از روی سنگ تراشیده شده بود
[ترجمه گوگل]یک نام به سنگ ریخته شد

5. He chiselled a hole in the door to fit a new lock.
[ترجمه ترگمان]او سوراخی در در گذاشته بود که یک قفل جدید درست کند
[ترجمه گوگل]او یک سوراخ در درب به جا گذاشت تا قفل جدیدی پیدا کند

6. She chiselled a figure out of the marble.
[ترجمه ترگمان]هیکلی را از سنگ مرمر تراشیده بود
[ترجمه گوگل]او یک رقم را از سنگ مرمر برداشت

7. He chiselled an inscription on the marble.
[ترجمه ترگمان]روی مرمر نوشته بود
[ترجمه گوگل]او یک کتیبه بر روی سنگ مرمر ریخت

8. The electronic cheep from the alarm chiselled into his skull at precisely a quarter to seven.
[ترجمه ترگمان]صدای الکترونیکی از هشدار به جمجمه او که دقیقا یک ربع به هفت بود تبدیل شد
[ترجمه گوگل]بوی الکترونیکی از زنگ هشدار به طور دقیق یک چهارم تا هفتم به شکمش افتاد

9. The sick, chiselled visage of Frankenstein returned before my eyes.
[ترجمه ترگمان]چهره بیمار و chiselled فرانکشتاین قبل از چشم من برگشته بود
[ترجمه گوگل]بیمار، چهره وارونه فرانکنشتاین قبل از چشمانم برگشت

10. Some of the boats chiselled into the rocks are fairly simple.
[ترجمه ترگمان]بعضی از قایق ها که به سوی صخره ها پرتاب می شوند نسبتا ساده هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از قایق ها به سنگ ها تقسیم شده اند نسبتا ساده هستند

11. Behind the plate is a chiselled cavity.
[ترجمه ترگمان]پشت صفحه یک حفره چیده شده است
[ترجمه گوگل]پشت بشقاب یک حفره ریخته گری است

12. The piece is a roughly chiselled block of wood with nails knocked into the arms, chest and face.
[ترجمه ترگمان]تکه چوبی تقریبا تراشیده از چوب با ناخن های به درون بازوها، سینه و صورتش اصابت می کند
[ترجمه گوگل]این قطعه یک بلوک تقریبا کوره ای از چوب با ناخن هایی است که به سلاح، سینه و صورت ضربه زده است

13. Male models used to be gorgeous — all chiselled jaw, perfect pecs and golden tan.
[ترجمه ترگمان]از مدل های مرد برای زیبایی، فک و pecs عالی و برنزه کننده عالی استفاده می شد
[ترجمه گوگل]مدل های مردانه برای زرق و برق دار بودن - همه فک های پخته شده، پشمالو و پودر طلایی

14. Glorious Canada – big-shouldered mountains chiselled into rugged splendour by glaciers and the elements.
[ترجمه ترگمان]کوه بزرگ کانادا با شکوه از یخچال های طبیعی و عناصر و عناصر تشکیل شده بود
[ترجمه گوگل]کانادا باشکوه - کوه های بزرگ با شکوه یخچال ها و عناصر به شکلی ناهموار تبدیل شده اند

پیشنهاد کاربران

She chiselled a figure out of the marble
این زن مجسمه ( شکل بدن انسان ) از سنگ مرمر تراشید


کلمات دیگر: