کلمه جو
صفحه اصلی

biped


معنی : حیوان دوپا
معانی دیگر : جاندار دو پا، دو پایه (bipedal هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

حیوان دو پا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a two-footed animal.
صفت ( adjective )
• : تعریف: two-footed.

• animal which walks on two legs; two-legged creature
a biped is a creature with two feet; a technical term.

مترادف و متضاد

حیوان دوپا (صفت)
biped

جملات نمونه

Man is a bipedal creature.

انسان موجودی دو پا است.


1. The awkward biped stood and looked out over the tops of the grass at a landscape empty of familiar landmarks.
[ترجمه ترگمان]یک موجود غول پیکر زشت ایستاده بود و از بالای علف ها به یک چشم انداز از مناظر آشنا نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]بی دست و پا دوزخ ایستاده بود و نگاه بیش از بالای چمن در یک چشم انداز خالی از نشانه های آشنا

2. Humanoid bipeds shaped their vocal chords to reproduce the noises they heard about them.
[ترجمه ترگمان]موجوداتی هستند که تاره ای صوتی خود را شکل می دهند تا صداهایی را که در مورد آن ها شنیده می شود تولید کنند
[ترجمه گوگل]انسانهای دو نفره، آکورد های صوتی خود را شکل دادند تا شعاع هایی را که در مورد آنها شنیده می شد، بازتولید کنند

3. By analyzing the locomotion of human skating, a biped ice-skater robot of leg-wheeled passive wheel type was presented, which had 12 degrees of freedom and was able to imitate human skating motion.
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل حرکات اسکیت انسان، یک ربات اسکیت باز روی پا پا به پا شد که ۱۲ درجه آزادی داشت و توانست حرکت اسکیت انسان را تقلید کند
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل حرکات اسکیت انسانی، یک ربات دوچرخه سواری یخ اسکیت باز که دارای 12 درجه آزادی بود و قادر به حرکت اسکیت انسانی بود، ارائه شد

4. A biped is a creature with two legs.
[ترجمه ترگمان]یک موجود دوپا، موجودی است با دو پا
[ترجمه گوگل]دو قطبی موجودی با دو پا است

5. For example, the denotation of human is any person such as John and Mary, and its connotation is "biped", "featherless", "rational", etc.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، the انسان هر فردی مانند \"جان و مری\" است و معنای آن \"biped\"، \"featherless\"، \"featherless\"، \"عقلانی\" و غیره است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تعریفی از انسان، هر فردی مانند جان و مری است، و معنی آن 'دوچرخه'، 'بدون'، 'عقلانی' و غیره است

6. Biped robot with heterogeneous legs ( BRHL ) is a new pattern humanoid robot.
[ترجمه ترگمان]؟ ربات biped با پاهای غیر همگن یک ربات انسان نما می باشد
[ترجمه گوگل]ربات دوتایی با پاره های ناهمگن (BRHL) یک روبات جدید انسانی است

7. So, the researching on biped walking robot has become an active task in robotics.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تحقیق در مورد ربات راه رفتن به یک کار فعال در رباتیک تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]بنابراین، تحقیق در مورد روبات دوچرخه سواری تبدیل به یک کار فعال در رباتیک شده است

8. The research on stability control for biped walking chair robots with human - in - the - loop was carried out.
[ترجمه ترگمان]تحقیق در مورد کنترل پایداری برای ربات chair در حال راه رفتن با استفاده از حلقه - حلقه انجام شد
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد کنترل پایداری روبات های صندلی دوچرخه سواری با حلقه انسان انجام شده است

9. The gait of a biped robot climbing stairs consists of foot trajectory and hip trajectory.
[ترجمه ترگمان]راه رفتن یک ربات دوپا، شامل خط سیر و خط سیر کفل است
[ترجمه گوگل]راه رفتن یک پله بالا رونده از دوچرخهسواری شامل مسیریابی پا و مسیر حرکتی است

10. Leg: In a Biped, the limb, jointedthe knee, supporting the Body and for walking and running.
[ترجمه ترگمان]پا: ساق پا، ساق پا، تکیه گاه بدن و دویدن و دویدن
[ترجمه گوگل]پا در دو پا، اندام، زانو، بدن و برای راه رفتن و راه رفتن

11. Horses, lions and dogs are quadrupeds, but humans are bipeds.
[ترجمه ترگمان]اسب ها، شیرها و سگ ها، چهارپایان هستند، اما انسان ها bipeds
[ترجمه گوگل]اسبها، شیرها و سگها چهارساله هستند، اما انسان دوچرخهسواری است

12. I told her, as an adult I prefer the company of featherless bipeds.
[ترجمه ترگمان]من به او گفتم، به عنوان یک فرد بالغ، من شرکت of bipeds را ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]من به او گفتم، به عنوان یک بزرگسال من ترجیح می دهم شرکت دو نفره بدون پرت

13. Through a quirk of nature, I, a reptile, had suddenly been rendered a biped.
[ترجمه ترگمان]از میان یک تغییر طبیعت، یک حیوان خزنده، ناگهان یک حیوان دوپا شده بود
[ترجمه گوگل]من از طریق یک فریب طبیعت، من، خزنده، به طور ناگهانی به دوش گرفتم

14. They are part of the biodiversity of which we, as human bipeds, are also part.
[ترجمه ترگمان]آن ها بخشی از تنوع زیستی هستند که ما به عنوان bipeds انسان نیز جزیی از آن هستیم
[ترجمه گوگل]آنها بخشی از تنوع زیستی هستند که ما به عنوان دوچرخه سواری انسان نیز بخشی از آن است


کلمات دیگر: