کلمه جو
صفحه اصلی

forcibly


بزور، عنفا، باجبار، موثرانه، باتاکید

انگلیسی به انگلیسی

• vigorously; forcefully; with strength or force; violently

جملات نمونه

1. The rioters were forcibly removed from the plaza.
[ترجمه ترگمان]به اجبار از میدان خارج شدند
[ترجمه گوگل]شورشگران به شدت از میدان خارج شدند

2. The tribesmen were forcibly resettled by the government.
[ترجمه ترگمان]افراد قبیله ای به زور توسط دولت اسکان داده شدند
[ترجمه گوگل]افراد قبیله ای مجبور شدند که مجبور شوند دولت را مجبور کنند

3. He was forcibly ejected from the restaurant.
[ترجمه ترگمان]به زور از رستوران بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد از رستوران خارج شود

4. The foreign traveler complained that he's been forcibly held by the local police without good reason.
[ترجمه ترگمان]این مسافر خارجی شکایت داشت که پلیس محلی بدون دلیل خوبی توسط پلیس محلی برگزار شده است
[ترجمه گوگل]مسافر خارجی شکایت کرد که او بدون هیچ دلیلی به زور از سوی پلیس محلی اشغال شده است

5. Many refugees were forcibly deported back to the countries they had come from.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پناهندگان به اجبار به کشورهایی که از آن ها آمده بودند تبعید شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پناهندگان به زور به کشورهایی که از آن آمده بودند، اخراج شدند

6. They were forcibly expelled from their farm by the occupying authorities.
[ترجمه ترگمان]آن ها به اجبار از مزرعه خود توسط مقامات اشغالگر اخراج شدند
[ترجمه گوگل]آنها توسط مقامات اشغالگر اخراج شدند از مزرعه خود

7. The police threatened to have protestors forcibly removed .
[ترجمه ترگمان]پلیس تهدید کرد که معترضان را به زور برداشته اند
[ترجمه گوگل]پلیس تهدید کرد که معترضان را به زور از میان بردارند

8. They refused to leave and were forcibly evicted .
[ترجمه ترگمان]آن ها از ترک کردن سرباز زدند و به زور از خانه بیرون رانده شدند
[ترجمه گوگل]آنها حاضر به ترک و اخراج اجباری شدند

9. The US government forcibly resettled the Native Americans in reservations.
[ترجمه ترگمان]دولت ایالات متحده آمریکا را وادار به اسکان دادن آمریکایی های بومی در رزرو کرد
[ترجمه گوگل]دولت آمریکا مجبور شد که بومیان آمریکایی را در رزرو بگذارد

10. Joan was struck quite forcibly by the silence.
[ترجمه ترگمان]از این سکوت، جون سخت به لرزه افتاد
[ترجمه گوگل]جوآن کاملا به شدت با سکوت روبرو شد

11. They were forcibly evicted from their home.
[ترجمه ترگمان]آن ها به زور از خانه بیرونش کردند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت از خانه خود بیرون رانده شدند

12. Several rioters were forcibly removed from the town square.
[ترجمه ترگمان]چندین نفر از شورشیان به زور از میدان شهر خارج شدند
[ترجمه گوگل]تعدادی از آشوبگران به شدت از میدان شهر منتقل شدند

13. The case was forcibly put by the speaker.
[ترجمه ترگمان]این پرونده به زور توسط سخنران مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این مورد توسط سخنران اعمال شد

14. Children were taken forcibly from their mothers.
[ترجمه ترگمان]بچه ها را به زور از مادرهایشان گرفته بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها از مادرانشان مجبور به زور شدند

15. Many people were forcibly displaced by the flood.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به اجبار از سیل آواره شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به دلیل سیل به صورت اجباری آواره شدند

پیشنهاد کاربران

به زور

به شدت

obligatory
involuntary
اجباری
غیرارادی


کلمات دیگر: