کلمه جو
صفحه اصلی

blear


معنی : دارای چشم پراب، تار، گرفته و تاریک
معانی دیگر : مبهم، نامشخص، مه گرفته، (در اثر اشک ریزی یا ریم) تار کردن، مبهم و نامشخص شدن، مه گرفتن، (در مورد چشم) تار (در اثر اشک یا قی گرفتگی و غیره)، استهزاء، تاری حاصل از اشک وغیره

انگلیسی به فارسی

استهزا، دارای چشم پراب، تار، گرفته و تاریک


دندانپزشکی، دارای چشم پراب، تار، گرفته و تاریک


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blears, blearing, bleared
• : تعریف: to blur or partially obscure (eyes or sight).
مشابه: blur

- Tears and dust bleared her vision.
[ترجمه ترگمان] اشک و گرد و غبار چشمانش را تار می کرد
[ترجمه گوگل] اشک و گرد و غبار، بینایی او را به هم ریخت
صفت ( adjective )
• : تعریف: dim with tears or other moisture; bleared; bleary.

• make the eyes dim, make the eyes sore or watery

مترادف و متضاد

دارای چشم پراب (صفت)
blear

تار (صفت)
obscure, dark, dim, blear, nebulous, caliginous, dimmest

گرفته و تاریک (صفت)
blear

جملات نمونه

1. i became dizzy and the scene became a complete blear to me
سرم گیج رفت و صحنه در نظرم تار و مبهم شد.

2. The biting wind bleared the vision.
[ترجمه ترگمان]باد گزنده در رویا فرو می رفت
[ترجمه گوگل]باد بوجود میآورد

3. Blear language is one kind of language expressing styles in literature works and application essays.
[ترجمه ترگمان]زبان blear یک نوع زبان بیان سبک در آثار ادبی و مقالات کاربردی است
[ترجمه گوگل]زبان بلر یکی از انواع سبکهای بیان زبان در آثار ادبی و مقالات کاربردی است

4. He got blear - eyed from a weekend binge.
[ترجمه ترگمان]او از یک مهمانی عیاشی آخر هفته چشم برداشت
[ترجمه گوگل]او دچار ریزش مو شد - از یک ناهارخوری چشم دید

5. He was concerned about the recent blear in his vision.
[ترجمه ترگمان]او در مورد the اخیر در دید خودش نگران بود
[ترجمه گوگل]او نگرانی های اخیر درباره دیدگاه او را نگران کرد

6. Blear image has lower entropy value.
[ترجمه ترگمان]این تصویر مقدار آنتروپی کمتری دارد
[ترجمه گوگل]تصویر Blear دارای مقدار آنتروپی پایین تر است

7. But how shocked he was when he saw her. She had an ashen-gray face full of wrinkles, blear eyes, and red hair.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی او را دید یکه خورده بود صورتی خاکستری و خاکستری داشت که پر از چین و چروک بود و چشمان blear و موهای قرمز داشت
[ترجمه گوگل]اما وقتی که او را دید، شوکه شد چهره خاکستری خاکستری چهره پر از چین و چروک، چشمان نازک و موهای قرمز داشت

I became dizzy and the scene became a complete blear to me.

سرم گیج رفت و صحنه در نظرم تار و مبهم شد.


The cold wind bleared their eyes.

باد سرد چشم‌های آن‌ها را تار کرد.



کلمات دیگر: