1. He went abroad to preach Christianity to the heathen.
[ترجمه ترگمان]او به خارج رفت تا مسیحیت را برای کافران تبلیغ کند
[ترجمه گوگل]او به خارج از کشور سفر کرد تا مسیحیت را به ملل بگوید
2. The cross is the symbol of Christianity.
[ترجمه ترگمان]صلیب نماد مسیحیت است
[ترجمه گوگل]صلیب نماد مسیحیت است
3. He rejected Christianity and became a Buddhist.
[ترجمه ترگمان]او مسیحیت را رد کرد و به یک بودایی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او مسیحیت را رد کرد و به یک بودایی تبدیل شد
4. Much of what passes for Christianity is a negation of Christ's teachings.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آنچه که برای مسیحیت می گذرد، نفی آموزه های مسیح است
[ترجمه گوگل]بخش عمده ای از آنچه برای مسیحیت می گذرد، نفی تعالیم مسیح است
5. The work of monks was crucial in spreading Christianity.
[ترجمه ترگمان]کار راهبان در گسترش مسیحیت حیاتی بود
[ترجمه گوگل]کار راهبان در گسترش مسیحیت بسیار مهم بود
6. Victorian "muscular Christianity" was all about achieving self-control through strict mental and physical discipline.
[ترجمه ترگمان]\"مسیحیت عضلانی\" ویکتوریایی تماما در مورد دستیابی به خویشتن داری از طریق انضباط ذهنی و جسمی شدید بود
[ترجمه گوگل]'مسیحیت عضلانی' ویکتوریا در مورد دستیابی به کنترل خود از طریق رشته ای شدید ذهنی و فیزیکی بود
7. European missionaries converted thousands to Christianity.
[ترجمه ترگمان]مبلغان اروپایی هزاران نفر را به مسیحیت تبدیل کردند
[ترجمه گوگل]مبلغین اروپایی هزاران نفر را به مسیحیت تبدیل کردند
8. Christianity rests on the belief that Jesus was the son of God.
[ترجمه ترگمان]مسیحیت بر این باور استوار است که عیسی پسر خدا است
[ترجمه گوگل]مسیحیت بر این باور است که عیسی پسر خداست
9. His "cosmic vision" is to blend Christianity with "the wisdom of all world religions".
[ترجمه ترگمان]\"دیدگاه کیهانی\" او، ترکیبی از مسیحیت با \"حکمت همه مذاهب جهان\" است
[ترجمه گوگل]دیدگاه کیهانی او �ترکیب مسیحیت با� عقل همه ادیان جهان �است
10. Christianity is a living faith which has shaped the history of Britain.
[ترجمه ترگمان]مسیحیت یک ایمان زنده است که تاریخ بریتانیا را شکل داده است
[ترجمه گوگل]مسیحیت ایمان زنده است که تاریخ بریتانیا را شکل داده است
11. The country swayed precariously between Christianity and paganism.
[ترجمه ترگمان]این کشور به طور نامنظم در میان مسیحیت و شرک قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این کشور به شدت بین مسیحیت و paganism غرق شد
12. high-flown ideas about the history of Christianity.
[ترجمه ترگمان]ایده های مرتبط با پرواز در مورد تاریخ مسیحیت
[ترجمه گوگل]ایده های پرطرفدار درباره تاریخ مسیحیت
13. John has converted to Christianity.
[ترجمه ترگمان]جان به مسیحیت گرویده است
[ترجمه گوگل]جان به مسیحیت تبدیل شده است
14. Christianity preaches that sinners can be forgiven.
[ترجمه ترگمان]مسیح می گوید که گناهکاران را می توان بخشید
[ترجمه گوگل]مسیحیت می گوید که گناهکاران می توانند ببخشند
15. Christianity has stood the test of time, so there must be something in it.
[ترجمه ترگمان]مسیحیت آزمون زمان بود، پس باید چیزی در آن باشد
[ترجمه گوگل]مسیحیت آزمون زمان است، بنابراین باید در آن چیزی وجود داشته باشد