معنی : همکاری نکردن، به همکاری یا شراکت خاتمه دادن معانی دیگر : از عضویت محروم کردن، قطع رابطه کردن، ناوابسته کردن
انگلیسی به فارسی
همکاری نکردن، ناوابسته کردن، به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
جدا کردن، همکاری نکردن، به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
انگلیسی به انگلیسی
• divide, split, sever, cutoff
مترادف و متضاد
همکاری نکردن (فعل)
disaffiliate, disassociate
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن (فعل)
disaffiliate
پیشنهاد کاربران
از کسی بریدن: قطع رابطه کردن. ( ( از دوست بریدن و پشت بر کار او کردن، از قضّیت مکارم و سجیّت اکارم دور افتاد. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۱۵ ) .