کلمه جو
صفحه اصلی

amoral


معنی : غیراخلاقی، بدون احساس مسئولیت اخلاقی
معانی دیگر : فاقد حس مسئولیت اخلاقی، ناتوان از تشخیص نیک و بد، بی توجه به اخلاقیات، نه اخلاقی و نه غیر اخلاقی، ناوابسته به اخلاقیات

انگلیسی به فارسی

غیراخلاقی، بدون احساس مسئولیت اخلاقی


امولا، غیراخلاقی، بدون احساس مسئوليت اخلاقی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: amorally (adv.), amorality (n.)
(1) تعریف: not subject to moral distinctions; neither moral nor immoral.

- Animals hunt and kill prey, but this behavior is amoral.
[ترجمه ترگمان] حیوانات شکار می کنند و طعمه را می کشند، اما این رفتار غیر اخلاقی است
[ترجمه گوگل] حیوانات شکار و کشتن شکار، اما این رفتار آمورا است

(2) تعریف: indifferent to or lacking moral standards.
متضاد: principled

- He was neither evil nor good; in fact, he seemed amoral.
[ترجمه ترگمان] در واقع نه شیطان بود و نه خوب
[ترجمه گوگل] او نه بد و نه خوب بود؛

• lying outside the sphere of morals, neither moral nor immoral
someone who is amoral does not care whether what they do is right or wrong.

مترادف و متضاد

غیراخلاقی (صفت)
amoral, unmoral

بدون احساس مسئولیت اخلاقی (صفت)
amoral, immoral

جملات نمونه

1. clever, amoral politicians
سیاست بازان زرنگ و بی توجه به اخلاقیات

2. Humans, he argues, are amoral and what guides them is not any sense of morality but an instinct for survival.
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کند که انسان ها غیر اخلاقی هستند و چیزی که آن ها را راهنمایی می کند هیچ حسی از اخلاق نیست، بلکه غریزه بقا است
[ترجمه گوگل]او معتقد است انسان ها عاملی هستند و آنچه که آنها را هدایت می کند هیچ حس اخلاقی نیست بلکه یک غریزه برای بقا است

3. Guy was greedy, amoral and dishonest.
[ترجمه ترگمان] اون یارو حریص، اخلاقی و نادرست بود
[ترجمه گوگل]پسر حریص، آمور و ناسپاس بود

4. I strongly disagree with this amoral approach to politics.
[ترجمه ترگمان]من به شدت با این رویکرد غیر اخلاقی به سیاست مخالفم
[ترجمه گوگل]من با این رویکرد آمورانه به سیاست مخالفم

5. And there's Act with their amoral fascination for the artifice and decadence of showbiz.
[ترجمه ترگمان]و این قانون با شیفتگی غیر اخلاقی آن ها برای تزویر و تزویر در صنعت نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]و با شگفتی عاشقانه خود را برای هنرپیشه و دزدی از نمایشگاه در قانون عمل می کنند

6. Young children are amoral.
[ترجمه ترگمان]کودکان کم سن و سال غیر قانونی هستند
[ترجمه گوگل]بچه های کوچک آمورا هستند

7. Both were perceived as amoral sources of power which responded more or less predictably to specific modes of address.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها به عنوان منابع غیر اخلاقی قدرت درک شدند که بیش از حد قابل پیش بینی به حالت های خاص آدرس پاسخ داد
[ترجمه گوگل]هر دو به عنوان منابع قدرت آمورا درک شده بودند که بیشتر یا کمتر قابل پیش بینی برای حالت های خاص پاسخ دادند

8. The completely technocratic and amoral society emerges, able to manipulate anything but appreciate nothing; a desert of the mind.
[ترجمه ترگمان]The (technocratic)کاملا technocratic (society)و جامعه غیر اخلاقی پدیدار می شوند و قادر به دستکاری هر چیزی نیستند، اما چیزی را درک نمی کنند؛ یک بیابان ذهن
[ترجمه گوگل]جامعه کاملا تکنوکراتیک و آمورشی ظاهر می شود، قادر به دستکاری چیزی است، اما چیزی را از دست نمی دهد؛ یک کویر ذهن

9. Competition is amoral, ruthless and cruel - moral principles and ethical standards are compromised. And it is a civilized way of bullying the weak, the underprivileged and the poor. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]رقابت اخلاقی، ظالمانه و ظالمانه است - اصول اخلاقی و استانداردهای اخلاقی سازش می کنند و این روش متمدن کردن ضعفا، محروم، و فقرا است دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]مسابقه عاملی، بی رحم و بی رحمانه است - اصول اخلاقی و استانداردهای اخلاقی به خطر افتاده است و این یک روش متمدنانه است که به ضرب و شتم ضعیف، فقیرنشینان و فقرا دست می زند دکتر T P Chia

10. Cats are amoral; they can't be censured for killing birds.
[ترجمه ترگمان]مرغ ها هم از این که پرندگان را می کشند سرزنش می کنند
[ترجمه گوگل]گربه های آمورال هستند آنها نمی توانند برای کشتار پرندگان محکوم شوند

11. Science as such is completely amoral.
[ترجمه ترگمان]علم به این شکل کاملا غیراخلاقی است
[ترجمه گوگل]علم به طور کامل آمورانه است

12. The film was violent and amoral.
[ترجمه ترگمان]فیلم خشن و غیر اخلاقی بود
[ترجمه گوگل]این فیلم خشونت آمورانه بود

13. Alex's journey from amoral punk to brainwashed proper citizen forms the dynamic arc of Stanley Kubrick's future-shock vision of Anthony Burgess' novel.
[ترجمه ترگمان]سفر الکس از یک پانک غیر اخلاقی گرفته تا یک شهروند مناسب شستشوی مغزی شده، قوس پویایی آینده (استنلی کوبریک)در آینده (استنلی)را شکل می دهد
[ترجمه گوگل]سفر الکس از پانک آمورال به شهروند مناسب شستشوی مغزی شکل قوس پویای چشم انداز آینده استنلی کوبریک از رمان آنتونی بورگ را تشکیل می دهد

14. The idea that lawyers are amoral guns for hire is hardly new.
[ترجمه ترگمان]این ایده که وکلا برای استخدام افراد غیر اخلاقی هستند به سختی جدید است
[ترجمه گوگل]این ایده که وکلای اسلحه آمورا برای استخدام، به سختی جدید هستند

15. She was amoral but honest.
[ترجمه ترگمان]اون از نظر اخلاقی و درستکار بود
[ترجمه گوگل]او عاملی بود اما صادقانه بود

clever, amoral politicians

سیاست‌بازان زرنگ و بی‌توجه به اخلاقیات


He believes that amorality is worse than immorality.

او معتقد است که بی‌توجهی به اخلاقیات از فساد اخلاقی بدتر است.


پیشنهاد کاربران

اخلاق ستیز

نه اخلاقی و نه غیر اخلاقی، چیزی که در این دو گروه جای نمی گیرد. خنثی از نظر اخلاقی. نه مثبت و نه منفی.


کلمات دیگر: