کلمه جو
صفحه اصلی

dickey


معنی : پیش بند، خر، یقه پیراهن، پرنده کوچک، زوج یا زوجه، باوضع نا مرغوب
معانی دیگر : پیشبند بچه، جلو پیراهنی مردانه (پیراهنی که فقط جلو سینه را می پوشاند و پشت ندارد)، جلو پیراهنی زنانه، سینه پوش، پرنده ی کوچک (dickey bird هم می گویند)، (کالسکه) صندلی راننده (dickey box هم می گویند)، رجوع شود به: dicky

انگلیسی به فارسی

خر، یقه پیراهن، پیش‌بند، زوج یا زوجه، با وضع نامرغوب، پرنده کوچک


دیکه، خر، یقه پیراهن، پیش بند، پرنده کوچک، زوج یا زوجه، باوضع نا مرغوب


انگلیسی به انگلیسی

• collar; removable shirt front; small rear seat; small bird

مترادف و متضاد

پیش بند (اسم)
apron, pinafore, dickey, dicky

خر (اسم)
fool, dickey, dicky, ass, donkey, stupid person

یقه پیراهن (اسم)
dickey, dicky

پرنده کوچک (اسم)
dickey, small bird, dickybird

زوج یا زوجه (صفت)
dickey, dicky

با وضع نامرغوب (صفت)
dickey, dicky

جملات نمونه

1. Dickey would not be the first coach to time his departure with the graduation of a key group of seniors.
[ترجمه ترگمان]Dickey اولین مربی برای زمان حرکت خود با فارغ التحصیلی یک گروه کلیدی از سالمندان نیست
[ترجمه گوگل]دیککی اولین مربی برای گذراندن وقت خود با فارغ التحصیلی گروهی از سالمندان نخواهد بود

2. At one time she thought it was all dickey with her son.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه فکر می کرد که این کار با پسرش فرق دارد
[ترجمه گوگل]در یک زمان او فکر کرد که این همه دیکه با پسرش بود

3. Martha Dickey, a magazine publisher in Atlanta, says a hot paraffin-wax treatment can "change your whole feeling about going to the dentist.
[ترجمه ترگمان]\"مارتا Dickey\"، یک ناشر مجله در آتلانتا می گوید که یک درمان با موم \"پارافین\" می تواند کل احساس خود را در مورد رفتن به دندان پزشک تغییر دهد
[ترجمه گوگل]مارتا دیکی، ناشر مجله در آتلانتا، می گوید یک درمان پارافین داغ می تواند احساس شما را نسبت به رفتن به دندانپزشک تغییر دهد

4. The Dickey County project is outside the cranes'normal migratory flight path.
[ترجمه ترگمان]پروژه شهرستان Dickey در خارج از مسیر پرواز مهاجرتی معمول جرثقیل ها قرار دارد
[ترجمه گوگل]پروژه شهرستان دیکی خارج از مسیر پرواز مهاجرتی غیر طبیعی جرثقیل است

5. The town folk know him as Mr. Dickey.
[ترجمه ترگمان]مردم شهر او را آقای Dickey می شناسند
[ترجمه گوگل]مردم شهر او را به عنوان آقای دیکی میشناسند

6. The table was in a dickey state.
[ترجمه ترگمان]میز در حالت dickey قرار داشت
[ترجمه گوگل]جدول در حالت دیکی بود

7. It's all dickey with him.
[ترجمه ترگمان]همه چیز با او فرق دارد
[ترجمه گوگل]همه چیز با او دیکه است

8. A detachable part of a man's dress shirt covering the chest; a dickey.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از پیراهن مردانه لباس مردانه که روی سینه اش را می پوشاند، یقه پیراهن
[ترجمه گوگل]قسمت قابل جدا شدن از پیراهن لباس مرد که در قفسه سینه قرار دارد؛ دیکه

9. If you're visiting a stylist for the first time, be upfront about your hair's history, says Dickey, founder of the Hair Rules Salon in New York City. Did your last hairdresser use a relaxer?
[ترجمه ترگمان]Dickey، بنیانگذار سالن ریزش مو در شهر نیویورک می گوید: اگر برای اولین بار از یک متخصص مد دیدن می کنید، از پیش در مورد تاریخچه موهای خود صادق باشید آخرین آرایشگر شما از a استفاده می کند؟
[ترجمه گوگل]Dickey، بنیانگذار Salon Hair Rules در شهر نیویورک می گوید: اگر شما برای اولین بار از یک سبک گرانقیمت هستید، پیش از مواقعی که در مورد موهای خود هستید، پیش بروید آیا آخرین آرایشگر خود را از آرامش استفاده می کنید؟


کلمات دیگر: