1. her eyes popped with amazement
از شدت تعجب چشمانش بیرون زد.
2. to be struck with amazement
دستخوش شگفتی شدن
3. her eyes were wide with amazement
از شدت تعجب چشمانش باز شده بود.
4. i was struck dumb with amazement
از شدت تعجب زبانم بند آمد.
5. She gazed at him in amazement.
[ترجمه ترگمان]زن با حیرت به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با شگفتی به او نگاه کرد
6. To my utter amazement she agreed.
[ترجمه ترگمان]با کمال تعجب قبول کرد
[ترجمه گوگل]او به من شگفت زده شد
7. We all watched in amazement as he juggled with three flaming torches.
[ترجمه ترگمان]همچنان که او با سه مشعل آتشین بر روی زمین می خزید، همه با حیرت تماشا می کردیم
[ترجمه گوگل]همه ما با شگفتی تماشا کردیم، او با سه مشعل شعله ور تکان داد
8. I stared up at Keith in stupefied amazement.
[ترجمه ترگمان]با حیرت و حیرت به کیث خیره شدم
[ترجمه گوگل]من در کیت در خیره شدم خیره شدم
9. To everyone's amazement, the goal was disallowed.
[ترجمه ترگمان]هدف از حیرت همه، هدف از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]برای شگفتی همه، هدف نادیده گرفته شد
10. He looked at me in amazement.
[ترجمه ترگمان]با حیرت به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به من زحمت کشید
11. Ralph gasped in amazement.
[ترجمه ترگمان]رالف با حیرت نفسش را در سینه حبس کرد
[ترجمه گوگل]رالف با شگفتی گریه کرد
12. His eyes rounded in mock amazement.
[ترجمه ترگمان]چشمانش با حیرت ساختگی به اطراف نگاه کرد
[ترجمه گوگل]چشمان او با شگفتی خجالت زده است
13. He stared at the animal in amazement.
[ترجمه ترگمان]با حیرت به حیوان خیره شد
[ترجمه گوگل]او با شگفتی به حیوان نگاه کرد
14. To her amazement she got the job.
[ترجمه ترگمان]با کمال تعجب کارش را به دست آورد
[ترجمه گوگل]به شگفتی او او این کار را انجام داد