1. the host's frank and amiable manners calmed us down
رفتار بی آلایش و دوستانه ی صاحبخانه به ما آرامش داد.
2. We have a very amiable companionship.
[ترجمه ترگمان] ما یه همراهی دوست داشتنی داریم
[ترجمه گوگل]ما همراهی بسیار دوستانه داریم
3. Behind that amiable facade, he's a deeply unpleasant man.
[ترجمه ترگمان]پشت آن نمای دوست داشتنی، مرد بسیار ناخوشایندی است
[ترجمه گوگل]در پشت این نما باشکوه، او یک مرد بسیار ناخوشایند است
4. The driver was an amiable young man.
[ترجمه ترگمان]راننده جوان دوست داشتنی بود
[ترجمه گوگل]راننده مرد جوان دوست داشتنی بود
5. He seemed an amiable young man.
[ترجمه ترگمان]جوان دوست داشتنی و دوست داشتنی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او مرد جوان دوست داشتنی بود
6. He is an educated, amiable and decent man.
[ترجمه ترگمان]او آدم درس خوانده و دوست داشتنی و دوست داشتنی است
[ترجمه گوگل]او مرد تحصیلکرده، دوست داشتنی و شایسته است
7. Sara, while remaining outwardly amiable toward all concerned, was inwardly furious.
[ترجمه ترگمان]سارا در حالی که در ظاهر مهربان و دوست داشتنی بود، در دل خشمگین بود
[ترجمه گوگل]سارا، در حالی که باقی مانده نسبت به همه نگران به نظر می رسید، درون خشمگین بود
8. She was in an amiable mood.
[ترجمه ترگمان]او خلق خوشی داشت
[ترجمه گوگل]او در خلق و خوی دوست داشتنی بود
9. The next - door neighbours are very amiable people.
[ترجمه ترگمان]همسایه بعدی افراد بسیار دوست داشتنی هستند
[ترجمه گوگل]همسایگان بعدی، افراد بسیار مهربان هستند
10. So amiable was the mood of the meeting that a decision was soon reached.
[ترجمه ترگمان]خب، حال و هوای جلسه به قدری دوست داشتنی بود که به زودی تصمیمی گرفته شد
[ترجمه گوگل]بنابراین دوست داشتنی خلق و خوی جلسه بود که تصمیم به زودی رسیده است
11. The drink had put him in an amiable mood.
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی او را سرحال آورده بود
[ترجمه گوگل]نوشیدنی او را در خلق و خوی دوست داشتنی قرار داده بود
12. Banks is an immensely amiable(sentence dictionary), bearded ex-beatnik who feels that he is at last putting his past behind him.
[ترجمه ترگمان]بانک ها یک فرهنگ لغت بسیار دوستداشتنی (جمله حبس ابد)، ریش سفیدان ریش دار هستند که احساس می کند در آخرین لحظه گذشته خود را پشت سر می گذارد
[ترجمه گوگل]بانک ها بسیار دوست داشتنی (فرهنگ لغت جمله)، ریش داری سابق، که احساس می کند که او در گذشته قرار دادن گذشته خود را پشت سر او
13. Like an amiable but daffy uncle, he repeatedly hangs himself with his own anecdotes.
[ترجمه ترگمان]مثل یک عموی دوست داشتنی اما حسابی، مدام با داستان های خودش کلنجار می رود
[ترجمه گوگل]مانند یک عموی دوست داشتنی اما خجالتی، او بارها و بارها خود را با داستان های خود را آویزان است
14. In conversation Victoria exudes wit, self-assurance and an amiable openness.
[ترجمه ترگمان]در گفتگو، ویکتوریا هوشمندی، نفس نفس و باز پذیرا بودن را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]در مکالمه ویکتوریا با عجله، اعتماد به نفس و خوشبختی خوشبین است
15. Meanwhile, a warm letter of tribute to the amiable Williams appeared in the Rapid Cityjourna4 signed by eleven neighbor families.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، نامه گرم ادای احترام به ویلیامز دوست داشتنی در the سریع که توسط یازده خانواده همسایه امضا شده بود، ظاهر شد
[ترجمه گوگل]در همین حال، یک نامه گرم از ادای احترام به ویلیامز مهربان در شهر Rapid Cityjourna4 که توسط یازده خانواده همسایه امضا شده بود، ظاهر شد