کلمه جو
صفحه اصلی

dilapidate


معنی : خراب کردن، بحال ویرانی دراوردن
معانی دیگر : ویران کردن، (در اثر کم توجهی) مخروبه شدن یا کردن

انگلیسی به فارسی

خراب کردن، به‌حال ویرانی درآوردن


ویران کردن، خراب کردن، بحال ویرانی دراوردن


انگلیسی به انگلیسی

• bring to a ruinous condition through misuse or neglect, squander; fall into ruin or decay

مترادف و متضاد

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

بحال ویرانی دراوردن (فعل)
dilapidate

جملات نمونه

1. after the father's death, the children allowed the house to dilapidate
پس از مرگ پدر،بچه ها اجازه گذاشتند که خانه به حالت مخروبه درآید.

2. The building had been dilapidated by neglect.
[ترجمه ترگمان]ساختمان از بی توجهی خراب شده بود
[ترجمه گوگل]این ساختمان با غفلت روبرو شده است

3. The hotel we stayed in was really dilapidated.
[ترجمه ترگمان]هتلی که ما در آن اقامت داشتیم واقعا ویران بود
[ترجمه گوگل]هتلی که در آن اقامت داشتیم، واقعا نابود شد

4. The house is very dilapidated but it has possibilities.
[ترجمه ترگمان]خانه خیلی خراب است اما امکان دارد
[ترجمه گوگل]خانه بسیار ویران شده است اما دارای امکانات است

5. His sons have dilapidated the estate.
[ترجمه ترگمان]پسرش ملک را خراب کرده
[ترجمه گوگل]پسرانش املاک را تخریب کرده اند

6. The garden has dilapidated through years of neglect.
[ترجمه ترگمان]باغ از سال ها غفلت ویران شده است
[ترجمه گوگل]این باغ از طریق سالهای غفلت رنج می برد

7. They bought a dilapidated house when they got married, and are gradually doing it up.
[ترجمه ترگمان]زمانی که ازدواج کردند یک خانه ویران خرید و به تدریج آن را انجام دادند
[ترجمه گوگل]آنها هنگامی که ازدواج کردند یک خانه ویرانگر را خریدند و به تدریج این کار را انجام می دهند

8. The house is a little more dilapidated than when I last saw it.
[ترجمه ترگمان]از آخرین باری که این خانه را دیدم، خانه کمی خراب است
[ترجمه گوگل]این خانه کمی بیشتر از زمانی که من آن را دیدم، کم است

9. The dilapidated barn detracts charm from the landscape.
[ترجمه ترگمان]این انبار رو به ویرانی، جذابیت را از روی چشم انداز حفظ می کند
[ترجمه گوگل]حیاط خزنده از جذابیت چشمگیر چشمگیر است

10. Unless your home is totally dilapidated, steer clear of a complete redecoration prior to selling: it will arouse suspicion.
[ترجمه ترگمان]اگر خانه تان کاملا خراب است، قبل از فروش به طور کامل از یک redecoration کامل عبور کنید: این باعث ایجاد شک و تردید خواهد شد
[ترجمه گوگل]مگر اینکه خانه شما کاملا تخریب شده باشد، قبل از فروش باید از تعمیر مجدد کامل جلوگیری کنید: این سوء ظن را تحریک می کند

11. New barracks are rising where dilapidated Navy quarters had been.
[ترجمه ترگمان]پادگان جدید از جایی که اقامتگاه نیروی دریایی خراب شده بود، بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]سربازخانه های جدید در حال افزایش است که در آن محل های نیروی دریایی ویران شده بود

12. The dilapidated buildings were used as a concentration camp during the dictatorship of the Colonels between 1967 and 197
[ترجمه ترگمان]ساختمان های ویران شده به عنوان یک اردوگاه تمرکز در طول دیکتاتوری the بین سال های ۱۹۶۷ و ۱۹۷ مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]ساختمان های ویران شده در دوران دیکتاتوری سرهنگ ها بین سال های 1967 و 197 به عنوان اردوگاه کار اجباری مورد استفاده قرار گرفت

13. Dilapidated public schools-their windows covered by protective grilles coexist with crack houses.
[ترجمه ترگمان]مدارس عمومی dilapidated - پنجره های آن ها تحت پوشش grilles محافظ با خانه های ترک وجود دارند
[ترجمه گوگل]مدارس دولتی از بین رفته اند - پنجره های خود را با مشبک محافظ هموار کرده اند

After the father's death, the children allowed the house to dilapidate.

پس از مرگ پدر، بچه‌ها اجازه دادند که خانه به حالت مخروبه در آید.



کلمات دیگر: