کلمه جو
صفحه اصلی

diffidence


معنی : عدم اعتماد به نفس، کمرویی، ترس بیم از خود
معانی دیگر : ناخوداستواری

انگلیسی به فارسی

نداشتن‌ اعتماد‌به‌نفس، کم‌رویی، ترس بیم از خود


تردید، عدم اعتماد به نفس، کمرویی، ترس بیم از خود


انگلیسی به انگلیسی

• hesitance due to lack of confidence, shyness, timidity
diffidence is the quality of lacking confidence and being rather shy.

مترادف و متضاد

عدم اعتماد به نفس (اسم)
diffidence

کمرویی (اسم)
timidity, timidness, diffidence

ترس بیم از خود (اسم)
diffidence

hesitancy; lack of confidence


Synonyms: backwardness, bashfulness, constraint, doubt, fear, hesitation, humility, insecurity, meekness, modesty, mousiness, reluctance, reserve, self-consciousness, sheepishness, shyness, timidity, timidness, timorousness, unassertiveness


Antonyms: boldness, confidence


جملات نمونه

1. He entered the room with a certain diffidence.
[ترجمه ترگمان]با تردید خاصی وارد اتاق شد
[ترجمه گوگل]او با حماقت خاص وارد اتاق شد

2. She overcame her natural diffidence and spoke with great frankness.
[ترجمه ترگمان]با صداقت طبیعی بر او غلبه کرد و با صراحت سخن گفت
[ترجمه گوگل]او با بی احتیاطی طبیعی خود را غلبه کرد و با رک بودن عالی صحبت کرد

3. They had misgivings about Mr Major's diffidence, felt he was not carrying the battle to the strongly challenging enemy.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد بدگمانی آقای سرگرد دچار تردید شده بودند، احساس می کردند که نبرد را با دشمن سرسخت مبارزه نمی کند
[ترجمه گوگل]آنها درباره نگرانی آقای مژور نگران بودند و معتقد بودند که نبرد با دشمن به شدت چالش برانگیز نیست

4. He reflects on his own diffidence and awkwardness in large groups.
[ترجمه ترگمان]او با پریشانی و ناشیگری خودش در گروه های بزرگ رو به رو است
[ترجمه گوگل]او بر تردید و نومیدی خود در گروه های بزرگ بازتاب می کند

5. Growing older, learning to conquer his diffidence as he wins fame and fortune, still Hornblower does not change.
[ترجمه ترگمان]با بزرگ تر شدن، یادگیری برای غلبه بر diffidence به عنوان برنده شدن شهرت و ثروت، هنوز هم تغییر نمی کند
[ترجمه گوگل]رشد قد مسالمت آمیز، یادگیری تضاد خود را به عنوان او برنده شهرت و ثروت است، هنوز Hornblower تغییر نمی کند

6. Mr. Cruncher, with some diffidence, explained himself as meaning'Old Nick's. '
[ترجمه ترگمان]آقای کر نچر، با نوعی تردید، خود را به همان معنی که نیک پیر بود توضیح داد
[ترجمه گوگل]آقای Cruncher، با برخی از تردید، خود را به عنوان معنی 'عمومی نیک توضیح داد '

7. He has diffidence in expressing his opinions.
[ترجمه ترگمان]او به بیان نظرات خود دچار تردید شده است
[ترجمه گوگل]او در بیان عقایدش تردید دارد

8. It is with diffidence and hesitation that I approach this work.
[ترجمه ترگمان]با تردید و تردید می گویم که من به این کار نزدیک می شوم
[ترجمه گوگل]با توجه به تردید و تردید من به این کار نزدیک میشوم

9. What women mistake as thoughtlessness is often just diffidence.
[ترجمه ترگمان]علت بی تجربگی زن ها کم و کم و بی فکری است
[ترجمه گوگل]زنان اغلب به عنوان بی فکری اشتباه می کنند و اغلب فقط تردید هستند

10. We set his silence down diffidence.
[ترجمه ترگمان]ما سکوت او را کم کردیم
[ترجمه گوگل]ما سکوت خود را پایین آوردیم

11. We set his silence down to his diffidence.
[ترجمه ترگمان]ما سکوت او را در مقابل بدگمانی خود قرار دادیم
[ترجمه گوگل]ما سکوت خود را پایین گذاشتهایم تا خود را تسکین دهیم

12. Such diffidence calmed rather than alerted us.
[ترجمه ترگمان]این حرف ها به جای اینکه به ما هشدار بدهد، آرام آرام آرام گرفت
[ترجمه گوگل]چنین تردیدی به جای ما به ما هشدار داد

13. Diffidence is the poison of friendshellop.
[ترجمه ترگمان] diffidence \"زهر\" friendshellop \"- ه\"
[ترجمه گوگل]دشواری سم است

14. The region diffidence of the rural economy development is remarkable, and always expanding.
[ترجمه ترگمان]رشد منطقه رشد اقتصاد روستایی قابل توجه است و همیشه در حال گسترش است
[ترجمه گوگل]ناامیدی منطقه توسعه اقتصادی روستایی قابل توجه است و همیشه در حال گسترش است

to succeed you must overcome diffidence!

شرط موفقیت آن است که بر نداشتن اعتماد‌به‌نفس چیره شوی!



کلمات دیگر: