کلمه جو
صفحه اصلی

digitate


معنی : انگشتی، ای پنجه، انگشت دار
معانی دیگر : دارای انگشت، انگشت مانند، انگشتسان (digitated هم می گویند)، پنجه ای

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی، جانورشناسی) پنجه‌ای، انگشتی، انگشت‌دار


رقصیدن، اي پنجه، انگشتی، انگشت دار


انگلیسی به انگلیسی

• having individual fingers and toes; having formations resembling fingers

مترادف و متضاد

انگشتی (صفت)
digital, digitate

ای پنجه (صفت)
digitate

انگشت دار (صفت)
digitate

جملات نمونه

1. digitate projections at the end of each radio antenna
برآمدگی های انگشتسان در انتهای هر آنتن رادیو

2. a horse-like animal that instead of hooves has digitate hands and feet
جانوری اسب مانند که به جای سم دست و پای انگشت دار دارد

a horse-like animal that instead of hooves has digitate hands and feet

جانوری اسب مانند که به جای سم دست و پای انگشت‌دار دارد


digitate projections at the end of each radio antenna

برآمدگی‌های انگشت‌سان در انتهای هر آنتن رادیو



کلمات دیگر: