کلمه جو
صفحه اصلی

collaborator


معنی : هم دست، یاور
معانی دیگر : همدست، یاور

انگلیسی به فارسی

همکار


هم‌دست دشمن، خبررسان (به دشمن)


انگلیسی به انگلیسی

• one who works together; one who cooperates with an enemy country
a collaborator is someone that you work with on a particular project.
a collaborator is also someone who helps the enemy; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

person who works with another


Synonyms: assistant, associate, colleague, confederate, co-worker, fellow traveller, helper, partner, quisling, running dog, teammate, team player


هم دست (اسم)
accessary, accessory, accomplice, collaborator, complice, adjoint, aid, partner, associate, helper, pal, cooperator

یاور (اسم)
collaborator, aid, helper, assistant, adjutant, adjuvant, helpmate

جملات نمونه

1. I need a collaborator to help me.
[ترجمه ترگمان] به یه هم کار احتیاج دارم که بهم کمک کنه
[ترجمه گوگل]من به یک همکار نیاز دارم که به من کمک کند

2. Over the years collaborator families have become very rich.
[ترجمه ترگمان]در طی سال ها، خانواده های هم کار بسیار ثروتمند شده اند
[ترجمه گوگل]در طول سالها همکاران خانواده بسیار غنی شده اند

3. Your closest collaborator is left out in the cold.
[ترجمه ترگمان]نزدیک ترین هم کار شما در سرما رها شده است
[ترجمه گوگل]نزدیکترین همکار شما در سرما قرار دارد

4. However, in the choice of his last collaborator, Henry Philips, he made a fatal mistake.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در انتخاب آخرین هم کار خود، هنری فیلیپس، او یک اشتباه مهلک مرتکب شد
[ترجمه گوگل]با این حال، در انتخاب آخرین همکار خود، هنری فیلیپس، او اشتباه مرگبار انجام داد

5. Instead the curator is a collaborator, often engaging with the artist to accomplish the work.
[ترجمه ترگمان]در عوض متصدی، همدست است و اغلب با هنرمند درگیر می شود تا کار را به انجام برساند
[ترجمه گوگل]در عوض سازنده همکار است، که اغلب با هنرمند درگیر ساختن کار می شود

6. In Seoul, another assassin stabbed Wan-Yong Yi, the collaborator who had helped Ito seize power and was premier under him.
[ترجمه ترگمان]در سیول، یک آدمکش دیگر به نام \"ون یانگ یی\"، فردی که به ایتو در ضبط قدرت کمک کرده بود، مورد اصابت چاقو قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در سئول، یکی دیگر از تروریست ها، وان یونگ یی، همکاری کننده ای بود که به اتیو قدرت را کمک کرده بود و برتر از او بود

7. The other sees him as a collaborator with the forces of oppression.
[ترجمه ترگمان]دیگری او را به عنوان همدست با نیروهای ظلم و ستم می بیند
[ترجمه گوگل]دیگر او را به عنوان یک همکار با نیروهای ستم دیده می بیند

8. Add in a talented makeup artist as a collaborator and be sure to try many options and you will find that the sky is the limit.
[ترجمه ترگمان]یک هنرمند با استعداد را به عنوان هم کار خود اضافه کنید و مطمئن شوید که گزینه های زیادی را امتحان کنید و متوجه خواهید شد که آسمان محدود است
[ترجمه گوگل]در یک هنرمند آرایشگر با استعداد به عنوان همکار اضافه کنید و مطمئن شوید که بسیاری از گزینه ها را امتحان کنید و دریابید که آسمان محدود است

9. Crick writes to collaborator Dr. Maurice Wilkins and praises the exit of a female collaborator, Dr. Rosalind Franklin.
[ترجمه ترگمان]Crick کریک برای هم کار خود دکتر موریس ویلکینز می نویسد و از خروج یک هم کار زن دکتر روزالیند فرانکلین تعریف می کند
[ترجمه گوگل]کریک به همکار دکتر موریس ویلکینز می نویسد و از یک همکار زن، دکتر روسلیند فرانکلین، ستایش می کند

10. His collaborator, Hooke, was of a different opinion.
[ترجمه ترگمان]هم کار او هوک نظریه متفاوتی داشت
[ترجمه گوگل]همکار او، هوک، نظر متفاوتی داشت

11. Before the selection of collaborator, embedded analysis and appraising among It'should be done generally.
[ترجمه ترگمان]قبل از انتخاب هم کار، تحلیل و ارزیابی نهفته در میان آن باید به طور کلی انجام شود
[ترجمه گوگل]قبل از انتخاب مشارکت کننده، تجزیه و تحلیل جاسازی شده و ارزیابی در میان این باید انجام شود به طور کلی

12. Kandinsky was the friend and collaborator of the grandfather of abstract music, composer Arnold Schoenberg (1874-195, who also painted.
[ترجمه ترگمان]Kandinsky دوست و هم کار پدربزرگ موسیقی انتزاعی، آرنولد Schoenberg (۱۸۷۴ - ۱۹۵)بود که نقاشی می کرد
[ترجمه گوگل]Kandinsky دوست و همکار پدربزرگ موسیقی انتزاعی، آرنولد شوئنبرگ (1874-19) بود که همچنین نقاشی کرد

13. Soon after Landsteiner and his collaborator, Philip Levine, published the work in 192 the types began to be used in paternity suits.
[ترجمه ترگمان]پس از چندی پس از Landsteiner و هم کار وی، فیلیپ لوین، کار خود را در ۱۹۲ نوع آغاز کرد که در این نوع از suits مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]به زودی پس از Landsteiner و همکارش، فیلیپ لوین، این اثر را در سال 192 منتشر کرد و انواع آن در لباس های پدرانه استفاده می شد

14. A twosome collaborator, agent, or other middleman appears to be very instrumental in your success on these days.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک یاور، عامل یا دیگر واسطه در موفقیت شما در این روزها بسیار سودمند است
[ترجمه گوگل]همکاران دوجانبه، نماینده یا سایر واسطه ها در این روزها بسیار موفق هستند

15. Dezaki's longtime collaborator Akio Sugino will design the characters.
[ترجمه ترگمان]هم کار قدیمی Dezaki s Sugino characters را طراحی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آکیو شکینو، همکار قدیمی دزاکی، شخصیت های خود را طراحی می کند

پیشنهاد کاربران

همکار
به صورت جمع Collaborators ( همکاران )

colleague
همکار


کلمات دیگر: