کلمه جو
صفحه اصلی

push through

انگلیسی به فارسی

فشار از طریق


پیشنهاد کاربران

از سد چیزی گذشتن، مانعی را ( بزور ) رد کردن It helps you push through winter and in immaculate style

Push sth through
به تصویب رساندن، به تایید رساندن ( به ویژه در جلسات و به طور رسمی )

این ور و اون ور کشاندن کسی

( حرف خود را ) به کرسی نشاندن، به تایید رساندن

با دست دیگران را وادار به حرکت کردن تا راهی برای عبور باز شود.
از مانعی عبور کردن

به تصویب رساندن

رد شدن از میان آب


کلمات دیگر: